تقدیر از برگزیدگان چهارمین سمینار تعهدحرفه ای
گلیان: مسئولیت پذیری و تعهد را باید به صورت عملی به نسل بعد آموزش دهیم
در راستای برگزاری چهارمین سمینار علمی تعهدحرفه ای، با شهناز گلیان پیشکسوت دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه به گفت و گو نشسته ایم که در ادامه می خوانید.
خودتان را معرفی کنید و کمی از زندگی شخصی تان برای ما بگویید؟
من شهناز گلیان تهرانی، متولد شهر تهران هستم. دوران دبستان را درمدرسه خصوصی بهمن در منطقه قلهک گذراندم. مدیر و معلم های خوب آنجا بر روی اخلاق و رفتار من بسیار تأثیرگذار بودند. دوران دبیرستان را در مدرسه ثریا سپری کردم و پس از گرفتن مدرک دیپلم به دلیل علاقه بسیاری که به رشته پزشکی و مامایی و پرستاری داشتم (سال ۱۳۴۸) در کنکور شرکت کردم ولی آن سال در رشته پزشکی قبول نشدم و چون امکان شرکت همزمان در دو رشته وجود داشت در رشته پرستاری شرکت کردم و قبول شدم . در سال ۱۳۵۲ فارغالتحصیل شدم و برای اینکه بتوانم در رشته مامایی شرکت کنم باید سه سال تعهد خدمت انجام میدادم. در این سه سال تعهد، در بخش های مختلفی تجربه های بسیاری کسب کردم. بعد از ۳ سال تعهد بلافاصله برای رشته مامایی شرکت کردم و قبول شدم و در سال ۱۳۵۷ فارغ التحصیل شدم . بلافاصله مجوز تهیه مطب گرفتم. در آن زمان مطب بنده در منزلم بود انقلاب تازه شروع شده بود و مردم به خصوص مادران باردار خیلی در خطر بودند. به همین دلیل پک هایی را برای افرادی که امکان آمدن به مطب نداشتند در منزل تهیه کرده بودم و زایمان های بسیاری در منزل انجام می دادم. سال ۱۳۵۵ تا سال ۱۳۶۱ به دلیل اینکه همسرم با کار کردن من موافق نبود با مرخصی من موافقت نشد و از دانشگاه اخراج شدم . پس از آن در مطبم مشغول خدمت به مردم بودم. چون آغاز انقلاب بود و درگیری هایی بسیاری وجود داشت به خانه ای به اسم خانه بزرگ در مهرآباد جنوبی میرفتم و به مردم کمک های اولیه را آموزش می دادم. علاوه بر آن با یکی از همکلاسی هایم پنج شنبه ها به کهریزک می رفتیم و کارهای تزریقات و پانسمان آنها را انجام میدادیم.
در همین سالها اولین فرزندم را باردار شدم. سال ۱۳۵۷ محمد مهدی به دنیا آمد. در روز سوم تولد فرزندم متوجه شدند دچار بیماری پیش برونگ است و لازم بود که جراحی شود و باید روی شکمش کلستومی قرار دهند. دو سال فرزندم را با کلستومی نگه داشتم ( این به دلیل کار در بخش رادیو تراپی بیمارستان بود) و متاسفانه در سال ۱۳۶۱ فرزندم را از دست دادم . در حال حاضر سه دختر دارم، دختر بزرگم مدیریت، دختر دومم مهندسی صنایع غذایی و دختر سومم مهندسی برق الکرونیک خوانده اند.
به یاد دارم در سال ۱۳۶۲ دکتر هنجانی که با خانواده بنده آشنا بود به منزل ما آمد و به همسرم گفت در این شرایط چرا اجازه نمیدهید همسرتان به بیمارستان بیاید و به مردم خدمت کند. همسرم تنها به یک شرط راضی شد که هیچ وقت کار اجرایی نکنم و تنها به عنوان یک معلم و خدمتگزار خدمت کنم . برای گروه آموزش انتخاب شدم و به عنوان مربی و معلم کار خود را آغاز کردم. به مدت ۱۰ ماه بدون هیچ دریافتی و مرخصی کار کردم. در سال ۶۲ با شرکت درآزمون استخدامی قبول شدم و شغل معلمی را برگزیدم عاشق دانشجویان بودم وسعی میکردم در کنار دانش و علمی که به آنها می آموزم اخلاق و تعهد را نیز به آنها آموزش بدهم.
در سال ۱۳۷۰ اولین دوره کارشناسی ارشد رشته مامایی در دانشگاه بنیان گذاری شد و من جزء اولین نفراتی بودم که در این آزمون شرکت کردم و در سال ۱۳۷۳ در حالی که پدرم آخرین مراحل سرطان را می گذراند و دو ماه بعد هم فوت کرد از تزم دفاع کردم و بعد از آن در سال ۱۳۷۴ عضو هیئت علمی دانشگاه شدم. البته قبل از هیات علمی شدن در تمام این سالها مدیر گروه بخش گروه نوزادان و کودکان بودم. بعد از فارغ التحصیلی در مقطع کارشناسی ارشد مدیر گروه بهداشت مادر و کودک شدم و سال های طولانی هم عضو شورای پژوهشی و آموزشی گروه بودم وبه دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد درس می دادم. علاوه براین در دانشکده پرستاری دانشکده علوم تربیتی در حدود ۲۰ الی ۲۵ سال استاد مهمان بودم و کمک های اولیه را به دانشجویان آموزش می دادم.
از والدین خود برایمان بگویید؟
پدر و مادر من خدای مهربانی و محبت بودند. به یاد دارم در منطقه قلهک برف بسیار زیادی بارید به قول معروف تا شانه انسان می رسید پدرم بارها بدون لباس گرم خود به خانه می آمد علت را که می پرسیدیم میگفت دیدم کسی در سرما می لرزید کتم را به او هدیه دادم . تمام موفقیت های زندگیم را مدیون پدر و مادرم هستم.
خانم دکتر فکر میکنید چه چیزی باعث میشود بعضی افراد که خود نیاز به کمک و توجه دارند برای نجات جان هم وطن خود خطر کنند و سختی بکشند؟
عشق، ایثار و دوست داشتن انسان ها. وقتی شما بیمار را مثل خواهر یا فرزند خود دوست داشته باشید، این عشق و محبت را به او منتقل می کنید. متاسفانه در نسل جدید تعهد و مسئولیت پذیری کمرنگ شده که در حرفه و شغل پزشکی بسیار ناراحت کننده و غم انگیز است.
به نظر شما چه کنیم تا این مسئولیت پذیری و تعهد را به نسل جدید برگردانیم؟
باید از طریق رفتار و به صورت عملی به نسل بعد آموزش دهیم این کار تنها در گفتار و بیان و شعار ممکن نیست.
خانم دکتر علت اینکه رشته پرستاری را دنبال نکردید و رشته مامایی را انتخاب کردید چه بود؟
من به شدت به نوزادان علاقه مند بودم در دوره کارآموزی خود در رشته پرستاری مدتی را که در بخش زنان و زایمان مشغول بودم بسیار لذت بردم. از تولد نوزاد و شور و شعفی که در اعضای خانواده به وجود میآمد قدرت خداوند را مشاهده می کردم. بسیار به رشته زنان و زایمان علاقمند شدم و این رشته را دنبال کردم.
شما به پدیده زیبایتولد که در جهان رخ می دهد اشاره کردید به نظر شما چه زمان می توان درزندگی دوباره تولد مجدد داشت؟
آموزش به دانشجویان و دانش آموزان خود تولدی دوباره است اگر بتوانیم جوانی را به راه درست و صحیح راهنمایی کنیم و از راه غلط باز داریم خود یک تولد مجدد است. زمانی که شما دستی از گرفتاری می گیرید یا کار خیر انجام می دهید همه این ها مصداق تولد مجدد برای شما است.
علت اینکه یک فرد حاضر است نتیجه دست رنج سالیان سالش را برای کار خیر صرف کند وگره ای از مشکلات مردم باز کند چه می دانید؟
اینکه خداوند از وجود و صفات خود در انسان ها قرار داده وقتی انسان مهربان باشد و به دیگران مهربانی کند احساس رضایت می کند. البته این موارد در دنیای امروز کم رنگ شده با اینکه تمامی امکانات رفاهی وجود دارد ولی آرامش از بین رفته است. درستی و راستی موجب بهتر شدن زندگی و رضایت افراد، از زندگی می شود.
در گذشته روابط شما با اساتید خود چگونه بود؟ چگونه تعهد و مسئولیت پذیری را از اساتید خود آموختید؟ امروزه این روابط را چگونه ارزیابی می کنید؟
من اساتید بسیار خوبی در دوران تحصیل داشتم و می توانم بگویم که از آن ها مطالب بسیار زیادی آموختم از دکترقریب، دکتر نفیسی، دکتر یلدا اخلاقیات و رفتار پزشکی آموختم. البته در حال حاضر نیز در جامعه افراد و معلمان برجسته کم نداریم فقط این افراد شناخته نشده اند.
چطور توانستید این تعهد و مسئولیت پذیری را که از اساتید خود آموخته اید به دانشجویان خود منتقل کنید؟
سعی کردم در رفتار و کردارم این مفاهیم را به دانشجویان بیاموزم .
خانم دکتر شما عشق به میهن رو به چه شکل می بینید و اگر بخواهید این را برای جوانانی که این صحبت ها را میشنوند یا میخوانند منتقل کنید آن را درچه جملاتی خلاصه می کنید؟
عشق به خاک و میهن قابل توصیف نیست بارها پیش آمده که من برای کنگره های علمی به خارج از کشور سفر کردم و در زمان برگشت به خاک وطن، روی صندلی سجده شکر به جا اوردم. این عشق به خاک تنها برای یک ایرانی نیست بلکه هر فردی به خاک و میهن خودش عشق می ورزد و آن را دوست دارد هر کشوری هویت شخص است و فراموش شدنی نیست.
چگونه می توان این عشق را نشان داد؟
هرکس با تعهد به حرفه و شغلی که دارد میتواند این عشق را نشان بدهد.
اگر به گذشته بازگردید آیا حاضرید همین دانشکده، رشته و راه را انتخاب کنید؟
با وجود تمام دلخوری هایی که دارم به رشته خودم علاقمندم. مادران،کودکان و خدمت به مردم را دوست دارم . به خاک وطنم بسیار علاقهمندم و قطعا این کار را خواهم کرد.
دکتر چه نصیحتی برای جوانانی دارید که ابتدای این راه هستند؟
امیدوارم جوانان به معنویات، اخلاقیات و مسئولیت پذیر بودن نسبت به وظایف، حرفه و شغل خود بازگردند. وجود فضای مجازی و دور شدن فرزندان از والدین موجب تغییر آرمانهای جوانان شده و چه بسا والدین در بروز این مساله بی تقصیر نباشند.
چه نصیحتی برای کسانی که تازه وارد رشته پرستاری و مامایی می شوند، دارید؟
باید با عشق و علاقه وارد این رشته شوند بدون این حس نمی توان در حرفه ی پرستاری کار کرد.
چه آرزویی برای کشور خود دارید؟
صلح، صفا، صمیمیت و مهربانی . شاید این موارد آرمانی به نظر برسد ولی دور از واقعیت نیست و با همت و یاری هم و ظهور منجی عالم ان شا الله به دست خواهد آمد.
از زندگی و فرزندان خود راضی هستید؟
بله راضیم و خدا را شاکرم. معتقدم زندگی بسیار زیباست باید قدر لحظات آن را بدانیم.
و سخن پایانی؟
گرچه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست/ رفتن آسان بود ار رهرو منزل باشی .
نظر دهید