طلایه داران دانشگاه/ گفت و گویی صمیمانه با دکتر جعفر مسعود، استاد فرهیخته و پیشکسوت گروه انگلشناسی
به گزارش روابط عمومی روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی تهران، دکتر جعفر مسعود، طی ساليان متمادی در ايستگاههای انستيتو تحقيقات بهداشتی خوزستان طرحهای زيادی را در زمينه انگلشناسی به اتمام رسانده و در اين سالها موفق به کنترل و حذف برخی بيماریهای انگلی و در رأس همه آنها بيلمارزيوز شده است.
به گزارش روابط عمومی روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی تهران، دکتر جعفر مسعود، طی ساليان متمادی در ايستگاههای انستيتو تحقيقات بهداشتی خوزستان طرحهای زيادی را در زمينه انگلشناسی به اتمام رسانده و در اين سالها موفق به کنترل و حذف برخی بيماریهای انگلی و در رأس همه آنها بيلمارزيوز شده است.
نخستين باری که با دکتر مسعود برای هماهنگی مصاحبه تماس گرفتم با روی گشاده پذيرفت. ايشان در آزمايشگاه انگلشناسی دانشکده بهداشت به همراه تعدادی از شاگردانش منتظر ما بود. بسيار ساده و بیآلايش برخورد کرد و ضمن معرفی خود به بيان خاطراتی از فعاليتهای شبانهروزی گروه انگلشناسی دانشگاه در ساليان گذشته پرداخت.
اين استاد برجسته در سال 1340 در انستيتو تحقيقات بهداشتی دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی تهران استخدام و در سال 1382 نيز پس از 43 سال کار بیوقفه و شبانهروزی موفق به دريافت عنوان بازنشستگی از اين دانشگاه شد.
با سپاس فراوان از اينکه اين فرصت را در اختيار ما قرارداديد، لطفاً از خودتان بگوييد؟
دکتر جعفر مسعود هستم. در سال 1312 در سنقر کليايی متولد شدم. دوره ابتدايی و 3 سال اول دبيرستان را در سنقر گذراندم، پس از سيکل دوم دبيرستان به تهران عزيمت کردم و از دبيرستان مروی تهران که در خيابان ناصرخسرو، کوچه مروی قرار داشت، فارغالتحصيل شدم. در کنکور دانشکده دامپزشکی شرکت کردم و در سال 1340 از اين دانشکده فارغالتحصيل و پس از آن در انستيتو تحقيقات بهداشتی دانشکده بهداشت دانشگاه تهران استخدام شدم. مدارج استادياری، دانشياری و استادی را در اين دانشکده طی کردم. در سال 1382 نيز پس از 43 سال خدمت بازنشسته شدم.
در عرض اين مدت، ساليان زيادی را در ايستگاههای انستيتو تحقيقات بهداشتی در خوزستان گذراندم و طرحهای زيادی را نيز در زمينه انگلشناسی به انجام رساندم. طی سالها که در خوزستان مشغول خدمت بودم، موفق به کنترل و حذف برخی بيماریهای انگلی و در رأس همه آنها بيلمارزيوز در اين استان شدم. در اولين سالهای خدمتم عازم انگليس و در سال 1348 موفق به اخذ درجه MS و PhD انگلشناسی از دانشکده بيماریهای گرمسيری دانشگاه لندن شدم. همچنين در سال 1351 توانستم مدرک تخصصی پاتولوژی دامپزشکی را از دانشگاه لندن کسب کنم و به کشور بازگردم.
سال 1371 بود که، موفق به اخذ درجه تخصصی آزمايشگاه بالينی از دانشگاه ايران شدم و در اين دوران نيز تحت عناوين مختلف به آموزش، تحقيق و مشاوره پرداختم. همچنين به عنوان مشاور موقت سازمان بهداشت جهانی در زمينه انگلشناسی به دفعات برای انجام مأموريتهای اين سازمان اعزام شدم و سالها نيز مشاور وزارت بهداشت در زمينههای مختلف تخصصی بودم.
در طول ساليان تحقيقات توانستم متجاوز از 100 مقاله علمی در مجلات معتبر جهانی و داخلی به چاپ برسانم و در تدوين کتابهای متعدد علمی شرکت داشتم، به گونهای که به عنوان يک متخصص در رشته انگلشناسی در سطح جهانی شناخته شدم. بيشترين تحقيقاتم در ايران در خصوص بيماریهای زئونوز با مخازن صحرايی و در زمينه آلودگیهای انگلی کرمی بود که تحقيقات بسيار ارزشمندی است. به عنوان مثال تحقيقات وسيعی روی بيماری کيستهيداتيک که کرم بالغ آن در روده سگسانان زندگی میکنند و همچنين گونه مولتیلکولاريس که بين روباه و جوندگان در استان اردبيل برقرار بوده است، انجام دادهام. همچنين در سال 1367 در زمينه اپيدمی فاسيوليازيس انسانی در استان گيلان و معرفی داروی Triclabendazol سهم عمدهای بر عهدهام بود.
من ازدواج نکردم و بعد از دوران بازنشستگی در رشته علوم آزمايشگاهی که تخصص آن را دارم در آزمايشگاه خصوصیام در پيچ شميران مشغول به فعاليت و خدمات پزشکی شدم.
لطفاً از سوابق اجرائی خود بگوييد؟
در حدود بيست سال رئيس مرکز تحقيقات پزشکی استان خوزستان بودم مدتی هم در دزفول و بعد از آن در اهواز که مرکز استان بود، خدمت کردم. بيشتر مواقع به کارهای علمی و تحقيقاتی مشغول بودم.
از خاطرات خود در زمان فعاليت و حضور در دانشگاه برای ما بفرماييد؟
دانشگاه علوم پزشکی تهران هميشه با اساتيدش رفتار بسيار خوب و احترامآميزی داشته است. من در ساليان متمادی از سوی دانشگاه مورد تقدير قرار گرفتم و بارها در سالهای گذشته توانستم رتبههای برتری برای دانشگاه بدست آورم و جزء اساتيد پيشکسوت و ممتاز مطرح باشم.
از اساتيد قبلی خود چه افرادی را به خاطر داريد؟
اولين استادی که هميشه به يادگار در ذهن دارم استاد دکتر فريدون ارفع بود که از بدو ورود به دانشکده بهداشت با ايشان شروع به کارکردم. در سالهای بعد با اساتيد دانشکده بهداشت از جمله؛ دکتر مفيدی، دکتر فقيه و دکتر بيژن همکاری خودم را شروع کردم و از آنها کسب علم و تجربه کردم. همچنين از همکاران صميمی ديگرم مرحوم دکتر صهبا بود که با ايشان همگام بوديم و کارهای تحقيقاتی مشترک داشتيم. دکتر رضائيان و دکتر ادريسيان که در رشتههای تکياخته شناسی فعاليت دارند ارتباطات نزديک و جمعی داشتيم که در کارهای گروهی از نظرات اين عزيزان بهره میگرفتيم.
فعاليتهای شما از کدام استاد تأسی گرفته است؟
دکتر ارفع الگوی همه بود.وقتی ايشان از دانشکده رفتند کارهای وی را ادامه می داديم. بعد هم رفتم انگليس از اساتيد بزرگ مثل پروفسور نلسون و پروفسور کاچين که جزء اساتيد راهنمای من بودند و بيشتر با آنها کار میکرديم که البته الآن نمیدانم ايشان در قيد حيات هستند يا نه اما اميدوارم خدا پشتوپناهشان باشند. تقريباً روند فعاليت و کارها را بر اساس آنچه از اين عزيزان آموختيم تطبيق می داديم و هميشه هم دوستشان داشتيم.
توصيه اخلاقی شما به دانشجويان؟
اعتقاد دارم که" عالم شدن چه آسان، انسان شدن چه مشکل!!!
هميشه با دانشجويان در يک سطح بسيار بالا و صميمی برخورد داشتيم. البته همکاران دانشکده هم اين را خوب میدانند و فکر نمیکنم دانشجويی که با من کار میکرد يکی از آنها از من ناراضی باشد و خدا را شاکريم هيچوقت در اين زمينه مشکلی نداشتيم.
در زمان خدمت در دانشکده، بزرگترين دغدغه شما چه بود؟
تقريباً میتوانم به جرات بگويم که هيچچيزی من را آزرده نکرده است. دانشکده بهداشت را مثل خانه خودمان میدانستيم الآن هم که در دوران بازنشستگی هستم اينجا را هنوز خانه خودم میدانم.
با توجه به اينکه در آستانه هشتادمين سالگرد تأسيس دانشگاه هستيم، احساس خودتان را نسبت به دانشگاه بفرماييد؟
دانشگاه علوم پزشکی تهران جزء بهترين دانشگاههای کشور است و هيچوقت از پا نمیافتد، چراکه جزء دانشگاههای سطح بالای دنياست. اساتيد بزرگ و استخوانداری اين دانشگاه دارد که در هيچ دانشگاهی نمیتوانيد پيدا کنيد، قابلمقايسه با ساير دانشگاهها در ايران نيستند چراکه در سطح بينالمللی فعاليت میکنند و البته فارغالتحصيلانی که از اين دانشگاه خارج میشوند همه نخبه و درخشان هستند.
در حال حاضر انتظار خود را از دانشگاه بفرماييد؟
معتقدم جامعه پزشکی ايزوله نيست و با دنيا بايد ارتباط داشته باشد. احساس میکنم کمی ارتباطات بينالمللی دانشگاه کمرنگ شده که البته بايد در اين زمينه همچون گذشته پيشتاز در صحنه حضور داشته باشد و ارتباط با دانشگاههای به روز دنيا را تقويت نمايد چراکه اين امر باعث پيشرفت علمی و تخصصی سيستم میشود.
توصيه شما به همکارانی که در شرف بازنشستگی هستند، چيست؟
عزيزان همکار بايستی دورانديشی کنند که وقتی بازنشسته شدند، يکدفعه گوشهنشين نشوند و کار جانبی داشته باشند البته رشته پزشکی خيلی وسيع است نبايد هيچوقت احساس افت و عزلت کنند. اين مهمترين مسئلهای است که در دوران بازنشستگی بايد سرلوحه قرار دهند تا ضربه روحی نخورند.
استاد شما دوران بازنشستگی خود را چگونه طی میکنيد؟
من طی اين دوران گاهی اوقات در دانشکده بهداشت و دانشگاه آزاد تدريس میکنم. آزمايشگاه هم وقتم را کامل پر میکند و به طور کلی به ورزش و تحرک بدنی هم علاقه زيادی دارم. کوهنوردی، شنا و اسکی را دوست دارم و از هر فرصتی برای اينگونه فعاليت ها استقبال میکنم.
علاقه به فيلم داريد؟ آخرين فيلمی که ديدهايد؟
زياد وقت برای اين کار ندارم. آخرين فيلمی که ديدم امام علی(ع) است. که خيلی دوست داشتم.
يک بيت شعر موردعلاقه شما؟
عالم شدن چه آسان، انسان شدن چه مشکل!!!!!!...
شاعر موردعلاقه شما؟
مولانا
چه توصيهای به دانشجويان نسل جديد داريد؟
روابط استاد و دانشجو خيلی مهم است!!!!
با توجه به اينکه کتابهای انگلشناسی خيلی وسيع است و اينها منحصر به کتابهای داخلی نيست دانشجويان عزيز بايد کتابهای خارجی که خيلی مهم هستند را نيز مطالعه کنند. رشتههای وابسته به انگلشناسی اهميت بسيار زيادی دارد. مخصوصاً در رابطه با بالين و انگلشناسی که میبايست اين موارد را نيز تقويت کنند. همچنين دورههای تحصيلات تکميلی ازجمله؛ پاتولوژی انگلها و هماتولوژی و غيره در رابطه بالين است را بايد گسترش داد. چراکه اين دانشجويان در نهايت به اجتماع وارد میشوند و در جامعه بايد با اين موارد آشنايی کامل داشته باشند. تفکر و اطلاعات علمی دانشجويان بايد با علم روز دنيا پيش برود.
از خاطرات خود در اهواز بفرماييد؟
من 25 سال تمام در استان خوزستان خدمت کردم و از ايتدای مبارزه با بيماریهای انگلی در استان، چه در مطالعات پايهای و چه مرحله اجرايی آن شرکت و حضور فعال داشتم. متاسفانه انگلهای زيادی در آن استان بود که پاتوژن و بيماریزا برای اهالی بود. علیالخصوص شيستوزوميازيس که در استان خوزستان در شهرستان دزفول و حومه و اهواز و سوسنگرد خيلی شايع بود و در حدود شصت هزار نفر آلوده داشتيم که در عرض اين مدت با روشهای مبارزه کلاسيک جهانی که با سازمان بهداشت جهانی همگام بوديم اين مبارزه را انجام داديم. به ياد دارم در حدود پنجاه کارمند در ايستگاه تحقيقاتی داشتيم. البته آن ايستگاه تحقيقاتی متعلق به دانشکده بهداشت بود و هنوز هم فعال است ولی خيلی از همکاران مثل من بازنشسته شدند. البته ايستگاه مدنظر برای دانشجويان خيلی حائز اهميت است چراکه کارهای علمی و عملی برای دانشجويان خيلی اثرگذار است.
سيستوميازيس چيست ؟
يک بيماری کرمی انگلی انسان است که چهار گونه دارد. البته نوع هماتوبيوم يا مثانهای آن در ايران شايع است. بيماری رودهای آن در آفريقا وجود دارد. کرمی حدود دو سانتیمتر است که در عروق مويينه سياهرگی جدار مثانه انسان زندگی میکند و طول عمر زيادی هم دارد در حدود ده تا دوازده سال میتواند در آنجا بماند و به فرد آسيب برساند. راه انتقال آن هم از طريق تماس با آب است، ميزبان واسطه اين انگل حلزون است که در آبهای نزديک روستاها و آبهای مانده بيشتر زندگی میکنند. زمانی که کنترل شد مقداری از آن در مورد حلزونهای ناقل جلوگيری شد و مقداری هم راجع به خود انسان بود که اينها با هم ادغام شدند و در نتيجه باعث قطع سيکل انگل شد. اين انگل به طور کلی در استان خوزستان ريشهکن شده و الحمدالله هيچگونه موردی ديگر مشاهده نشده است. ولی هنوز مراقبتهای اوليه توسط اداره بهداشت خوزستان انجام میشود به دليل اينکه کشورمان همجوار با کشور عراق است و اين بيماری در کشور عراق هنوز وجود دارد و ممکن است دوباره سرايت کند. در يکفصل اگر توجهی به اين انگل نشود و آلودگی وارد منطقهای شود ممکن است هزاران نفر مجدداً آلوده شوند.
علائم اين بيماری چيست؟
اين بيماری به طور کلی يک انگل بيماریزا است. کرمها از خون انسان تغذيه میکنند بنابراين کمخونی ايجاد میشود، همچنين مقدار زيادی در جدار مثانه زخم ايجاد میکنند. زخمهای زيادی در جداره مثانه ايجاد میشود و در اثر اين زخم ها، درنهايت جدار مثانه کوچک و کلفت میشود.
اشخاص مرتب دفع ادرار دارند و کمخونی و لاغری شديد به دنبال دارد. حتی گاهی اوقات به کليهها هم آسيب میرساند و باعث تيرگی رنگ ادرار میشود. اين بيماری میتواند در حدود 30 درصد فعاليت افراد را کم کند.
ترماتودها، گروه انگلی کرمی و پاتوژن هستند و آسيب به انسان میرسانند. آن دستهای که بين انسان و حيوان مشترک هستند از نظر اقتصادی هم آسيب میرسانند مخصوصاً فاسيوليازيس که در ايران داريم. شايد در دامهای کشور حدود 15 درصد دامها آلوده هستند. اگر انسانی بيمار و آلوده شود ممکن است که کبدشان از کار بيفتد. گاهی انسان هم وارد اين سيکل میشود و مخصوصاً در استانهای گيلان و مازندران که در گذشته دو مورد اپيدمی داشتيم. در آن زمان حدود چهار هزار نفر يکدفعه آلوده شدند چرا که در آن فصل حيوانات شديداً آلوده بودند و اين آلودگی از طريق خوراکی به وجود می آمد. اين انگل لابهلای سبزيجات مینشيند و به محض اينکه انسان از آن تغذيه می کند، آلوده میشود. آسيبهای شديد به کبد میرساند و کبد تقريباً از کار میافتد. ناراحتی شديد به همراه زردی و يرقان به وجود میآورد. فرد حتماً بايد تحت درمان قرار گيرد وگرنه چهار پنج سال آسيبهای اين انگل در بدن باقی میماند و کبد به طور قطع از کار میافتد.
در گذشته، داروی مناسبی برای اين بيماری نبود و ما از داروهای خاص دامپزشکی استفاده می کرديم و بعد هم به سازمان بهداشت جهانی القاء شد که از اين ماده اوليه، داروی انسانی اگاتن را توليد کنند. ما اين دارو را در ايران داريم از طريق مرکز مبارزه با بيماریها در اختيار افراد گذاشته میشود. ولی در نوع دامی آنکه فراوان است هرساله به طور کلی، چند ميليون دوز در دامها به نام فازينکس مصرف میشود و میتواند مفيد واقع شود.
سپاسگزاريم از اين همه خدمات ارزشمندی که شما به يادگار گذاشتهايد. اگر فرمايش و نکتهای داريد بفرماييد؟
به ياد دارم در گرمای 50-60 درجه راه میافتاديم در بيابانها به دنبال اين آبرفتهايی که حلزون ناقل مخصوص اين انگل وجود داشت. بارها اين اتفاق افتاده از دزفول پياده رفتيم تا ده - بيست کيلومتر تا شوش در گرمای طاقتفرسا با وسايل مخصوص و پاروهای حلزون گيری دنبال اينگونه حلزون میگشتيم.
آن زمان مشاور خيلی ارزنده داشتيم به نام پروفسور پيچ فورد که از طريق سازمان بهداشت جهانی وارد ايران شد و مدت يک سال با هم کار میکرديم او نيز همانند ما مرتب تو بيابان بود. رفتيم روستايی در جنوب دزفول، خيلی خسته بوديم و اهالی روستا برای ما چای میآوردند." چای خيلی غليظ بود" . همه چای را با قند خورديم ولی پروفسور طوری ديگر چای را نوش جان کرد. قند را انداخت تو چای و دنبال قاشق میگشت. قاشقی وجود نداشت يک چوب پيدا کرد و شروع به هم زدن چای کرد. برای ما خيلی جالب بود که ايشان اينقدر خاکی و فعال بودند.
خرسنديم فرصتی مهيا شد در خدمت شما استاد گرامی باشيم. در خاتمه اگر صحبتی داريد بفرماييد؟
تشکر میکنم از روابط عمومی دانشگاه. موفق و سربلند باشيد.
در ادامه اين گپ دوستانه، دکتر غلامرضا مولوی دانشيار گروه انگلشناسی دانشکده بهداشت و شاگرد استاد مسعود، ادامه داد:
لازم ميدانم جنبههايی از بيوگرافی شخصيتی استاد مسعود را توصيف کنم.
اگر تعليماتی که از دکتر مسعود گرفتم نبود از وضعيت فعلی خودم در دانشکده اصلاً راضی نبودم. اولين مورد اينکه ايشان علم، دانش و تجربيات خودشان را تنها با ميز آزمايشگاهی و کتابخانه بدست نياوردند بلکه فيلد تحقيقاتی هميشه با دکتر مسعود عجين بوده و تمام دانشجويانی که با ايشان کارکردند بدون استثناء میتوان به جرات گفت که لذت مطالعه در ميدانهای تحقيقاتی را از دکتر مسعود ياد گرفتند.
به طور کلی اگر ببينم شخصی فقط در آزمايشگاه کار و مطالعهای میکند من اين فرد را انگلشناس نمیدانم. چرا که انگلشناس بايد فردی مثل دکتر مسعود باشد که خودش نمونه را از بيابان پيدا و به آزمايشگاه منتقل و بر روی آن تحقيق ميکرد.
وقتی دکتر مسعود به ايستگاه تحقيقاتی اهواز مراجعه میکرد تنها نگرانی کارکنان اين بود که چگونه پا به پای ايشان کار کنند. از شستن حياط گرفته تا فعاليت های تحقيقاتی کار ايشان بود و بهدرستی انجام میداد که من فکر میکنم خيلی بهندرت در آينده افرادی را مثل دکتر مسعود داشته باشيم. چراکه به معنای واقعی اسوه اخلاق هستند.
ايشان با تعصب خاص اداره ايستگاه را دنبال میکردند و در نگهداری و حفظ مواد و وسايل به شدت کوشا بودند. در يککلام هيچيک از ما جرات ريختوپاش بیمورد را نداشتيم به همين دليل بود که با کمترين هزينهها بهترين نتايج کسب میشد.
ارسال به دوستان