شیشه می در شب یلدا شکست/ سروده دکتر سیدمنصور گتمیری به مناسبت دومین سالگرد درگذشت استاد یلدا
قائم مقام دفتر ارتباط با دانش آموختگان در شب دومین سالگرد درگذشت زنده یاد استاد یلدا سروده ای با عنوان «شیشه می در شب یلدا شگست» به این استاد فقید هدیه کرد.
دوستان با بيت "از غم عشقت دل شیدا شکست/شیشه می در شب یلدا شکست" آشنايي دارند. دست كم آواز استاد شجريان كه اين بيت را به زيبايي خوانده اند به گوششان آشناست.
اين غزل از جامي است و البته با تغييراتي جزيي در بعضي منابع به ديگراني نيز نسبت داده شده اما غرض من از طرح اين موضوع توجه به مصرع
"شیشه می در شب یلدا شکست" و استفاده از آن براي يادآوري نام استاد يلداست و نيز تقارن رازآلود درگذشت وي با شب يلدا!
همانطور كه مي دانيد اين روزها دومين سالگرد درگذشت زنده ياد استاد دكتر عليرضا يلدا استاد فقيد دانشگاه علوم پزشكي تهران است و نيز آگاهيد كه استاد يلدا در شامگاه شب يلدا ديده از جهان فرو بست و بدينسان علاوه بر زندگي مثال زدني، مرگي به ياد ماندني را نيز رقم زد. آن روزها تيتر بعضي جرايد كشور "وداع يلدا در شب يلدا" از اين رخداد رازآلود و اسرارآميز مدد گرفت تا از زندگي و نيز مرگ استاد يلدا آموزه اي براي آيندگان بسازد. آموزه اي كه براي هميشه در يادها بماند.
گويي دست مدبّر روزگار بر آن بود تا آخرين برگ دفتر زندگي استاد يلدا را نيز همچون برگ هاي ديگر اين منظومه ي بياد ماندني، جاودانه بنگارد.
من نيز با اداي احترام به روح استاد يلدا در استقبال از اين غزل جامي ترجيع بندي را تقديم ساحت ماندگار او مي كنم. او كه شيشه ي عمرش در شب يلدا شكست.
شیشه می در شب یلدا شکست
دوش دل مردم دانا شكست
از غم مجنون دل ليلا شكست
هم دل پير و دل برنا شكست
قاب صدف، درّ مطلّا شكست
از غم عشقت دل شیدا شکست
شیشه می در شب یلدا شکست
توشه كه شد پند تو پوينده را
كرد نمايان ره جوينده را
هجر تو اندوه كند خنده را
غيبت تو مرده کند زنده را
رونق بازار مسیحا شکست
شیشه می در شب یلدا شکست
اين كه بر اين تخت روان مي بريد
ناجي جان است چو حبل الوريد
بعد تو شور از شب يلدا پريد
گرگ جفا پيرهنت را دريد
از غم تو پشت زلیخا شکست
شیشه می در شب یلدا شکست
تا كه غروب شب يلدا رسيد
يار ندانست چه بر ما رسيد
جمع ترا نوبت منها رسيد
کشتی ما بر لب دریا رسید
خیر نبیند که دل ما شکست
شیشه می در شب یلدا شکست
تيره شبي دست اجل با عناد
گشت بسي شهر و ديار و بلاد
برد يكي چهره ي خندان و شاد
كز سخنش نيست به جز پندْ ياد
شوم شبي بود كه دلها شکست
شیشه می در شب یلدا شکست
گفتم از اين سنّت جور و جفا
دوش شكايت كنم امّا كجا؟
گفت به صنع و قلمش ناروا-
نيست، زدم ریگ بیابان به پا
خار مغیلان به کف پا شکست
شیشه می در شب یلدا شکست
كام دل مردم فرهيخته
تلخ و دو يلدا به هم آميخته
دست فلك درّ گران بيخته
زهر به كام دو جهان ريخته
جام پر از شهد مهنّا شكست
شیشه می در شب یلدا شکست
كيست كه از تيررس تير تو
امن بود يا كه ز زنجير تو
دوش بيفتاد به تكفير تو
بس که جفا دیده ز تدبير تو
عهد ترا جامی شیدا شکست
شیشه می در شب یلدا شکست
دكتر سيدمنصور گتميري
شامگاه يلدا
١٣٩٨
ارسال به دوستان