گفتگوی ویژه نوروزی با مسئولین دانشگاه/رییس دفتر ارتباط با دانش اموختگان: انگیزه من خدمت است
من مسلم بهادري هستم. سال 1305 در تنكابن به دنيا آمدم. تحصيلات مقدماتي را در تهران گذراندم و مدرك پزشكي ام را سال 1333 از دانشكده پزشكي دانشگاه علوم پزشكي تهران گرفتم. تخصص آسيب شناسي را در سال 1337 تمام كردم و با استفاده از بورس شوراي فرهنگي دو سال در انگليس درس خواندم و مدرك فوق تخصص آسيب شناسي ريه و قلب را گرفتم...
در آستانه سال جديد با تني چند از مسئولين دانشگاه به گفتگو نشسته ايم و ضمن گپي دوستانه با آنان وضعيت حوزه تحت نظرشان را نيز جويا شديم. اين بار با دكتر بهادري رئيس دفتر ارتباط با دانش آموختگان دانشگاه به گفتگو نشستيم. متن اين گفتگو را بخوانيد.
در ابتدا خودتان را معرفي بفرماييد؟
من مسلم بهادري هستم. سال 1305 در تنكابن به دنيا آمدم. تحصيلات مقدماتي را در تهران گذراندم و مدرك پزشكي ام را سال 1333 از دانشكده پزشكي دانشگاه علوم پزشكي تهران گرفتم. تخصص آسيب شناسي را در سال 1337 تمام كردم و با استفاده از بورس شوراي فرهنگي دو سال در انگليس درس خواندم و مدرك فوق تخصص آسيب شناسي ريه و قلب را گرفتم. سپس به ايران برگشتم و استاديار شدم. سال 1342 دانشيار و اواخر سال 1346 بعنوان استاد تمام وقت دانشكده پزشكي دانشگاه علوم پزشكي تهران فعاليتم را ادامه دادم و در سال 1376 بازنشسته شدم. در همان زماني كه استاد دانشكده پزشكي بودم دو بار به امريكا دعوت شدم و مدت دو سال بعنوان استاد دانشگاه كاليفرنيا تدريس كردم.
از سال 1352 در وزارتخانه، ابتدا در شوراي آموزش پزشكي و بعد در سازمان سنجش فعاليت كردم. سال 1357 رييس سازمان سنجش و دبير شوراي آموزش پزشكي شدم. از كارهايي كردم اين بود كه در سال 1370 به درخواست دانشگاه شهيد بهشتي و موافقت دانشگاه علوم پزشكي تهران با مركز تحقيقات سل و بيماران ريوي همكاري كردم و يكي از پايه گزاران مركز تحقيقات سل و بيماران ريوي مسيح دانشوري هستم. هم اكنون نيز عضو شوراي علمي و شوراي عالي اين مركز هستم. حدود 12 سال است كه عضو دايمي فرهنگستان علوم پزشكي و رييس امورعلوم پايه هستم.
عضوهيئت ممتحنه امتحانات تخصصي رشته آسيب شناسي هستم و بعنوان يكي از قديمي ترين اعضا فعاليت مي كنم. در حال حاضر رييس دفتر دانش آموختگان دانشگاه نيز هستم.
استاد، از خانواده تان هم بفرماييد؟
سال 1340 ازدواج كردم. سه فرزند دارم. همسرم استاد دانشگاه و هم رشته اي من بود كه در سال 1376 درگذشت. پسرم علي، فارغ التحصيل رشته پزشكي از دانشگاه هاروارد، دختر بزرگم در واشنگتن معاون رييس مركز تحقيقات كميستري و آلودگي هواست و دكترايش را از هاروارد گرفته و دختر ديگرم هم در وزارت بهداشت مشغول است و با هم زندگي مي كنيم.
آقاي دكتر، هدف از ايجاد دفتر دانش آموختگان چه بود؟
يكي از اقدامات دانشگاه اين است كه ببيند دانش آموختگاني كه تربيت كرده در چه وضعيت و سطحي از خدمت هستند. متاسفانه در ايران اين موضوع رسم نبوده اما در دنيا اين يك روال بوده است كه دانشگاهها يك ارتباط نزديك با دانش اموختگان دارند و يك حمايت هايي را از آنان مي كنند و بر عكس. ما اينجا در دانشكده پزشكي همان طور كه اطلاع داريد بيش از 75 سال است كه دانشكده پزشكي را در شكل جديدش داريم اما قدمتي نزديك به 130 سال دارد. در طي اين هفتاد و پنج سال نزديك به صدهزارنفر در رشته هاي پزشكي، داروسازي، دندانپزشكي و پرستاري شاگرد تربيت كرده و اكثر پست هاي مملكتي در ارتباط با پزشكي توسط دانش آموختگان دانشگاه علوم پزشكي تهران اداره مي شود. همين الان هم در نظام پزشكي، در فرهنگستان و در وزارتخانه و در همه جا دانش اموختگان دانشگاه ما ديده مي شوند حتي در ايجاد دانشگاههاي ديگر هم دانش آموختگان دانشگاه علوم پزشكي تهران شركت داشتند ولي اينها با هم ارتباط نداشتند به همين دليل تصميم گرفتيم دفتري را تاسيس كنيم تا اين عزيزان را به هم ارتباط دهيم كه خوشبختانه در اين كار موفق هم بوده ايم و از زمان تشكيل اين دفتر چند دوره دانش آموختگاني كه در ايران و در خارج بودند را جمع و در موزه از آنها پذيرايي و برايشان سخنراني كرديم. هدف اصلي ما اين بود كه از سرنوشت فرزندانمان كه دانش آموختگان دانشگاه علوم پزشكي تهران هستند باخبر شويم و بتوانيم با هم همكاري نزديكي داشته باشيم.
چند ساعت در روز كار مي كنيد؟
من معمولا از ساعت 7 صبح از خانه بيرون مي آيم و هفته اي سه بار به بيمارستان مسيح دانشوري مي روم. هفته اي دو روز در فرهنگستان علوم پزشكي هستم و بقيه آن را در كميته هاي مختلف شركت دارم. در وزارتخانه چند سمت مشاوره اي دارم از جمله اينكه عضو هيئت ممتحنه دوره تخصصي هستم. اخيرا نيز در شوراي سياستگذاري اخلاق پزشكي وزارتخانه بعنوان عضو فعاليت مي كنم و عضو شوراي سياستگذاري تربيت دوره هاي تكميلي پزشكي فلوشيب هم هستم. در برنامه بازنگري برنامه هاي آسيب شناسي تخصصي بعنوان رييس كميسيون، دو هفته يكبار شركت دارم. در قسمتهاي ديگر مثل شوراي پژوهشي و غيره هم شركت مي كنم.
ابتكار مجله نظام پزشكي از من بود و هم اكنون نيز بعنوان عضو هيئت تحريريه اين مجله هستم. در كميسيون هاي مختلف سازمان پزشكي كه مربوط به مسائل قضايي مي شود شركت مي كنم در سازمان پزشكي قانوني علاوه بر اينكه عضو هيات تحريريه مجله هستم در جلساتي كه مربوط به قضاوتهاي پزشكي قانوني باشد شركت مي كنم. در كل عضو هفت تا هشت مجله هستم.
دكتر جنابعالي بطور قطع اين همه فعاليت را با انگيزه مالي انجام نمي دهيد چه انگيزه اي باعث مي شود در اين سن تلاش زيادي را انجام دهيد؟
اول بايد بگويم كه من هيچ حقوقي براي اين كارها دريافت نمي كنم. نه از مسيح دانشوري، نه از دفتر دانش آموختگان، نه وزارتخانه. از سمت هايي كه دارم حقوقي دريافت نمي كنم. تنها حقوق من، حقوق بازنشستگي است. يك ميليون و دويست هزار تومان برابر با يك چهارم استاد دانشگاه مشابه خودم حقوق مي گيرم. انگيزه من، انگيزه خدمت است و انگيزه هر فردي هم بايد همين باشد. مشاوره هايي كه الان در جاهاي مختلف مي دهم نتيجه تجربيات من است براي اينكه بيشتر از شصت سال است كه من در خدمت دانشگاه هستم. مقاله اي هم منتشر كردم با عنوان شصت سال خدمت در مطبوعات پزشكي براي اينكه اولين مجله دانشكده پزشكي كه تاسيس شد من عضو هيئت تحريريه و هيئت موسس آنجا بودم و اگر اين تجربه را به كار نبرم بايد آن را به گور ببرم. در جلسات مختلف از من دعوت مي كنند و من هم با كمال ميل حضور پيدا مي كنم. هيچ امكاناتي هم طلب نمي كنم با ماشين خودم مي روم بنابراين بزرگترين انگيزه من انتقال تجربيات من است به كساني كه خيلي جوان ترند و بر سركار هستند و مي خواهند خدمت كنند. تا الان هم 60 تا 70 كتاب با دانشجويانم ترجمه كردم كه منتشر شده است. اكثر كتابفروشي هاي پزشكي من را مي شناسند از آنجايي كه دانشجويانم من را دوست دارند و با من همفكري مي كنند. خيلي از عقايد آنها را در جلساتي كه مي روم مي توانم منتقل كنم.
الگوي شما در رشته خودتان چه كسي است ؟
من وقتي دانشكده پزشكي را شروع كردم با مرحوم استاد كمال الدين آرمين كار كردم. ايشان يك استاد نمونه در دانشكده پزشكي بود و خودش دانشجوي استاد دكتر حبيبي بود كه پايه گذار دانشكده پزشكي بود. اين دو نفر الگويي هستند براي همه پزشكان مملكت و همه اين دو نفر را دوست دارند به خصوص دكتر آرمين را.
چه خصوصياتي باعث شده به ياد ماندني باشند؟
دكتر آرمين نماز صبح را كه مي خواند به خدمت مشغول مي شد و آن زمان در دانشگاه تمام وقتي مطرح نبود. نماز مغرب و عشاء را در دانشگاه مي خواند و بعد به خانه مي رفت. يكي از چيزهايي مهم اين است كه بيش از 150 تا 200 نفر دانشجوي پزشكي از كمكهاي ايشان استفاده مي كردند. نه اين كه وي از جيب خودش پول بدهد، نه، از جناب عالي مي گرفت و به من دانشجوي مستمند مي داد و مردم با اعتقادي كه به دكتر داشتند پول مي دادند و ايشان هم به دانشجوها كمك مي كرد بعضي از كساني كه از وي پول مي گرفتند امروز از افراد بسيار مهم اين مملكت هستند. من حاضرم اسمهايشان را هم به شما نشان بدهم كه ماهي 70 تا 150 تومان از مرحوم دكتر ارمين مي گرفتند.
بهترين خاطره اي كه در حرفه تان يا در زندگي شخصي داشته ايد چه بوده است؟
من همه خاطراتم خوب است و چون غير از اينكه از نظر شخصيت خانوادگي به علت فوت همسرم شكست زيادي به زندگي من وارد شد ولي ديگر كارهاي من با شكست همراه نبوده، بچه هايم خوب تربيت شدند و آدمهاي مسلماني هستند، خانواده خوبي دارم و در محيط كارم همه من را دوست دارند. شما از هر كسي راجع به من بپرسيد تقريبا يكسان مي گويند كه من آدم بدي نيستم. نمي گويم من آدم خوبي هستم ولي بد هم نيستم. همين خودش خاطرات خوبي براي آدم است كه وقتي پست سرش رو نگاه مي كند تاسف نمي خورد كه چرا فلان كار را كردم اشتباه بوده است. سعي كردم كار اشتباه انجام ندهم. البته شانس ها و امكانات زيادي را از دست دادم چون دنبالش نبودم. مي توانستم بروم دنبال پول و ثروت و مطب و يا كارهايي ديگري بكنم با مريض خونه هاي خصوصي كنار بيايم ولي نكردم. چون دوست نداشتم حالا هم دوست ندارم. الان هم اگر بگويند يك مريض خونه داريم درست مي كنيم و 10 درصد سهم مجاني مي دهيم بيا آنجا كار كن حاضر نيستم كار كنم چون توي فكرم اين مسئله وجود ندارد.
صميمي ترين دوستتان چه كسي است؟
دوستان صميمي زياد دارم دكتر لاريجاني يكي از دوستان صميمي من است. استادان دانشكده پزشكي اكثرا دوستان صميمي من هسند. پيشكسوتاني مثل استاد دكتر جهانگيري، استاد دكتر پوستي، استاد دكتر دهپور، استاد دكتر زرين دست، استاد دكتر فرسام، استاد دكتر عباس شفيعي، دكتر كشاورز، دكتر يزدي دوستان خيلي خوبم هستند و محبت دارند نسبت به من.
من دوستان غيردانشگاهي فراوان دارم و خيلي پراكنده در همه رشته ها. يك زمان كه جوان بودم و هم سن شماها، تعداد دوستان غير دانشگاهي من 10 برابر دوستان دانشگاهي ام بود يعني تقريبا هيچ زمان آزادي نبود كه با آنها نباشم ولي به تدريج به علت تفاوت سني و تفاوت شغلي دور شديم.
الان دغدغه ذهني شما چيست به عنوان فردي كه كوله باري از تجربه داريد؟
دغدغه ذهني هر دانشگاهي پيشرفت دانشگاهش است. ما متاسفانه شانس هاي خوبي رو در قرن 19 و 18 از دست داديم و حركتمان را از قرن 20 شروع كرديم و هنوز فاصله مان با دنيا خيلي زياد است. دغدغه هر دانشگاهي اين است كه كشور را به آن حدي كه قبلا بوده برساند. زماني ما در علم سخنگوي اول جهان بوديم نه تنها در پزشكي بلكه در تمام علوم. ما در قرن 5-6 هجري كه مصادف مي شود با قرن 11-12 ميلادي بزرگترين مراكز علمي را در مملكت مان داشتيم. از مكاتب مختلف نيشابور و مراغه و حتي اون موقع كه ايران بزرگ بود. حالا دغدغه ما اين است كه دوباره بتوانيم خودمان را به آنجا برسانيم و اين زمان مي برد براي اينكه ديگران هم دارند پيشرفت مي كنند.
تنها دغدغه شخصي من اين است كه بگذارند آرام باشيم و كارمان را بكنيم و اگر امنيت و آرامش وجود داشته باشد ما مي تونيم جلو برويم چون بچه هاي ما از نظر استعداد از خيلي از كشورهاي ديگر جهان جلوترند. بنابراين استعداد در يكي يكي بچه هاي ما وجود دارد فقط بايد ما اين امكان را براي آنها ايجاد كنيم و هدف ما نيز ايجاد اين امكان است.
علاقه مندي هايتان غير از پزشكي به چه چيزي هايي است؟
كتاب زياد مي خوانم. به فلسفه علاقه مندم. خيلي از وقتها هم نوشتن خاطرات.
آن را كي مي خواهيد منتشر كنيد؟
دقيقا نمي دانم من اخيرا يه سفر به مكه رفتم تا به حال 60 صفحه راجع به آن نوشتم. رفقاي خوبي در آنجا پيدا كردم و معاشرت با آنها باعث شد خيلي از مسايل جديدتري را بفهمم. از لحاظ مذهبي من اصولا ادم مذهبي هستم و اين ارتباطي هم با نوع حكومت ندارد. چون در خانواده مذهبي بزرگ شدم. فردي كه من را در تهران بزرگ كرد خودش از طلبه هاي قم بود. مذهب جزيي از خون من است.
يك پيام پند آموز؟
هركسي بايد عاشق كار خودش باشد و كارش را به شكل صحيح انجام دهد. جنبه هايي مادي در درجه دوم است. عشق به كار خود و عاشق بودن به كار از هر نوع كاري كه مي خواهد باشد فرقي نمي كند از استادي و معلمي گرفته تا يك پزشك بيمارستان تا يك خبرنگار و روزنامه نگار تا يك نويسنده اگر عاشق كار باشد و بهترين را به جامعه ارايه دهد هيچوقت ما عقب نمي مانيم. انتظار ما اين است و جوانان و بخصوص ميانسالهاي ما خيلي مي توانند خدمت كنند و مسايل زيادي را براي مملكت حل كنند اگر كه عاشق كارشان باشند.
احترام به پيشكسوت قديم بيشتر بود يا الان؟
من تصور مي كنم بستگي به تصور ما از پيشكسوت دارد. پيشكسوت حرفه اي داريم و پيشكسوت اجتماعي داريم.
تعريفش چيست؟
پيشكسوت اجتماعي لزومي به رشته من ندارد يعني فقط نبايد استاد دانشگاه باشي. يك آدم متفكري است كه مسايل جامعه را خوب مي شناسد و مردم را هدايت مي كند. از اين پيشكسوت ها در خارج خيلي زياد داريم، در ايران هم داشتيم قبل از حكومت محمد رضا شاه ما آدم هاي بزرگي داشتيم. پيشكسوتها الگويي بودند براي جامعه. در حال حاضر از اين افراد خيلي كم داريم يا اصلا نداريم براي اينكه آن امكان شايد وجود نداشته باشد. پيشكسوت هاي حرفه اي زياد داريم مثلا در جراحي، در علوم انساني، در قسمت ديني و در پزشكي ما پيشكسوت هايي داريم كه خيلي خوب هستند از اين لحاظ احترام به پيشكسوت هايي حرفه ايي الان هست مثلا شاگردهاي من همان احترام را به ما مي گذارند اما چون تعداد ما زياد شده آن احترامي كه يكي مي رفته و اتاق ابن سينا را تميز مي كرده و غذايش را آماده مي كرده نيست و ما هم انتظار نداريم كه شاگردهايمان اين كار را بكنند ولي وقتي كه مشكلي دارم و مشكلي دارند مي توانيم با هم رد و بدل كنيم.
آقاي دكتر شما عصباني مي شويد ؟
فكر نمي كنم تا به حال عصباني شده باشم.
چه چيزي شما رو خوشحال مي كند؟
هر چيزي كه به نظرم نتيجه اش خوب باشد. براي خودم و براي ديگران و براي جامعه. بيشتر كارهايي كه براي جامعه خوب است من را خوشحال مي كند.
قديمي ترين عكسي كه داريد مربوط به كدام عكس است؟
مربوط به دوران دبستان من است. همان سال اولي كه رفتم به مدرسه. گاهي با دانشجوها و بچه ها عكس مي گيريم. عكس فراوان دارم اما آقاي ربيعي(عكاس روابط عمومي) يك عكس هم تا الان به من نداده است.
جنابعالي فرموديد مقاله اي را با عنوان 60 سال در خدمت مطبوعات پزشكي نوشتيد ؟ بيشتر توضيح مي دهيد؟
آن مقاله هم به زبان انگليسي و هم به زبان فارسي چاپ شده است. انگليسي آن در مجله تنفس چاپ شده و فارسي آن در مجله حكيم چاپ شده است.
سخني هست كه قصد داشته باشيد بگوييد ولي ما نپرسيده ايم؟
از هر كسي كه مي پرسد مملكت براي من چي كار كرده بگوييد شما براي مملكت چه كار كرده ايد. اگر اين سوال را خوب جواب بدهد خيلي خوب است. مملكت از ادمهايش تشكيل مي شود خود مملكت كاري براي من نمي تواند بكند. من هستم كه بايد براي مملكت كار بكنم. اگر بتواني در رشته خودت آدم شناخته شده با احترام و با حيثيت و متعهد باشي به نظرم مي تواني به مملكت خدمت كني.
ارسال به دوستان