بررسی اثرات اجرای برنامه ی فلسفه برای کودکان( فبک) بر تاب آوری نوجوانانِ کار در رساله دکتری خوشنوای فومنی

بررسی اثرات اجرای برنامه ی فلسفه برای کودکان( فبک) بر تاب آوری نوجوانانِ کار در رساله دکتری خوشنوای فومنی

دکتر فاطمه خوشنوای فومنی یکی از اهداف فلسفه ی مراقبتی پرستاری کودکان را توانمند سازی و قدرت بخشی به کودکان، نوجوانان و خانواده های آنان دانست

فاطمه خوشنوای فومنی؛ در سال 1374 با قبولی در دوره کارشناسی پرستاری وارد دانشکده پرستاری و مامایی تهران شد. وی پس از پایان دوره کارشناسی به عنوان پرستار وارد محیط بالین شد و بعد از اتمام طرح، در مقطع کارشناسی ارشد پرستاری کودکان دانشگاه علوم پزشکی ایران پذیرفته شد.
خوشنوای فومنی بعد از پایان دوره کارشناسی ارشد در سال 1385؛ مجددا به بالین بازگشت و در یکی از بیمارستان های تامین اجتماعی استان تهران، مشغول به کار شده و به طور همزمان به عنوان مربی بالین با دانشکده ی پرستاری و مامایی تهران، همکاری داشت. وی که در سال 1390 در مقطع دکتری پرستاری در دانشکده پرستاری و مامایی تهران پذیرفته شده بود در 14 دی ماه از رساله دکتری اش با عنوان "تبیین پیامدهای فلسفه ورزی برتاب آوری نوجوانان مورد غفلت واقع شده: مطالعه ای ترکیبی " به راهنمایی دکترمحمدعلی چراغی و مشاوره دکترعباس عبادی و دکتریحیی قائدی دفاع کرد.
 
دوران دانشجویی برای شما چطور گذشت؟ 
شاید برای اغلب افراد، سال های دانشجویی نقطه ی عطف زندگیِ آموزشی باشد. سال هایی پر از شورِ آموختن برای تغییر. سال هایی پر از حس جوانی و جستجوگری. برای من این سال ها لحظه به لحظه اش آموختنی بود. خصوصا وقتی وارد مقطع دکتری شدم. آن زمان بود که احساس کردم چقدر مطلب برای آموختن هست و من هنوز بهره ای از آن ها ندارم. حس می کردم خداوند عالم فرصت دوباره ای برای بازاندیشی به بنده داده، فرصتی مغتنم که قطعا آخرین موقعیت از نوعِ خودش بود و غیرقابل تکرار. این امر عطش هر تشنه ای برای آموختن را شدید تر می کند. وارد هر مبحث که می شدم، یک دنیا در بطن آن نهفته بود و فکر می کردم چقدر دانشم در آن حیطه سطحی و ناچیز است. شاید خیلی از افراد تصور کنند که وقتی در این مقطع درس بخوانی، مرزهای دانش را پشت سر گذاشته ای، اما برای من، این مقطع یک نقطه ی آغاز بود. شروع راهی که هنوز در ابتدای آن هستم. در واقع شروع فهمِ نادانی ام از دانایی هایِ موجود!
 
کمی در مورد موضوع رساله تان بگوئید " فلسفه ورزی برتاب آوری نوجوانان مورد غفلت واقع شده" این عبارت به چه معناست؟ 
موضوع اصلی رساله تبیین پیامدهای مداخله ی فلسفه ورزی بر تاب آوریِ نوجوانان کار است؛ نوجوانانی که در سطوح مختلف فردی، خانواده و اجتماع مورد غفلت واقع شده اند. این مطالعه یک پژوهش بین رشته ای است و با حوزه های دانشیِ گوناگونی مانند فلسفه، روانشناسی و جامعه شناسی در کنار پرستاری، در ارتباط است. از نظر بنده و اساتید محترم که قدردان راهنمایی ها و هدایت های عالمانه شان در روند اجرای مطالعه هستم، رویکرد بین رشته ای در اجرای مطالعات، به غنای یافته ها کمک کرده و پژوهشگر را یاری می کند تا با یک دیدگاه جدید و بازاندیشانه، به پدیده ها بنگرد. وقتی پژوهشگر دیدگاه بین رشته ای در مورد پدیده ها دارد، گویی دریچه هایی از نور را از زوایای مختلف بر یک پدیده می تاباند و به تبیینِ آن  کمک شایانی می کند. آنچه که در روند اجرای مطالعه ی یاد شده نیز رخ داد، بر پایه ی همین اصل بود.
یکی از مفاهیم مطالعه "فلسفه ورزی " بود. شاید بتوان آن را سنگ بنای این مطالعه دانست. فلسفه ورزی برای بنده مفهومی عمیق و وزین است که مصداق بارزِ "فلسفه در عمل" بوده و شاید بتوان ادعا کرد که حلقه ی گم شده بسیاری از نظام های آموزشی است. در واقع، فلسفه ورزی گویا همان پاسخ به نکته سنجیِ سعدی در مورد آموزش و تعلیم و تربیت  است که عالمِ بی عمل را به زنبور بی عسل شبیه دانسته و از سویی منتقدِ روندگانِ بی معرفت است و آن ها را به عالمان متهاون که سوارانی خفته هستند تشبیه می کند. فلسفه ورزی در واقع همان اندیشه ورزی است و هدف از آن، تربیت انسان هایی خردورز است که سیاق اندیشیدنِ صحیح را به جای اندیشه های صحیح آموخته اند. یعنی دقیقا همان چیزی که کانتِ فیلسوف به آن اعتقاد داشت و بیان می کرد کار فلسفه آموختن اندیشه ها نیست بلکه آموختن اندیشیدن است. یکی از برنامه هایی که در همین راستا و با هدف اندیشه ورز نمودن انسان ها تدوین شد و در حال حاضر در جهان در حال اجرا است، برنامه ی فلسفه برای کودکان( فبک) است. هرچند این برنامه هنوز نوپا است، اما مطالعات گوناگونی نشان داده اند که قابلیت های قابل توجهی در ارتقای مهارت های شناختی و غیرشناختی کودکان و مشارکت کنندگان در برنامه را دارد. در مطالعه ی مذکور، ما از این برنامه بهره بردیم و در جستجوی این بودیم تا اثرات اجرای برنامه را بر تاب آوری نوجوانانِ کار بسنجیم. همانطور که مطلع هستید، تاب آوری یک سازه ی روانشناختی است و به تطابق موثر و توان افراد برای بازیابی خود در شرایط تنش زا اشاره دارد. به زبان ساده یعنی فرد در جریان رخدادهای ملال آور و تنش زای زندگی، نه تنها آسیب جدی نبیند، بلکه حتی توانمندتر گردد. این شاید یکی از آرمان های پرستاریِ کودکان است که در کتب مختلف به آن اشاره شده و یکی از اهداف فلسفه ی مراقبتی پرستاری کودکان را توانمند سازی و قدرت بخشی به کودکان، نوجوانان و خانواده های آنان می داند. حال بیاندیشیم که توانمند سازیِ نوجوانانِ کار، از طریق ارتقای مهارت های شناختی آنان و کمک به آن ها برای تاب آورتر شدن، چه ارزشی دارد! نوجوانانی که به دلایل مختلف، بحران های فراوانی را در زندگی خود تجربه می کنند.
 
آیا مطالعه مشابه ا ی درایران دراین خصوص شده بود؟
مطالعات گوناگونی در حوزه های دانشیِ فلسفه ورزی، تاب آوری و نوجوانان کار انجام شده اما نه در ایران و نه در جهان، مطالعه ی چاپ شده ای یافت نشد که مشابه ی مطالعه ی حاضر باشد.           
اگربخواهیدمطالعه دراین خصوص را ادامه دهید، فکرمیکنیدچه جنبه ای از آن جای کاردارد و روی آن پژوهش می کنید؟
این مطالعه یک فتح باب بود؛ تازه در شروع راه هستیم و خیلی از موارد را نمی دانیم. نمی دانیم که اثرات بلند مدت ( به عنوان مثال اثرات 5 ساله ) مداخله ی ما بر نوجوانانِ کار، چه چیزهایی است؟ نمی دانیم چه متغیرهای پنهان دیگری که ما در مطالعه وارد نکرده ایم بر روند و چگونگی تاب آوری و فلسفه ورزیِ نوجوانان کار اثر می گذارند؟ نمی دانیم اگر برنامه ی فبک را برای خانواده ها یا معلم های نوجوانان کار اجرا کنیم، چه اثری بر مولفه های تاب آوریِ نوجوانان کار گذاشته ایم؟ نمی دانیم اثر برنامه ی فبک قوی تر است یا برنامه های دیگر؟
البته بنده به شخصه خیلی خوشحالم که حجم نادانسته هایمان در مطالعه نسبت به دانسته هایمان خیلی بیشتر است. ما در مطالعه متوجه شدیم که برنامه ی فبک، اثرات مثبتی بر ارتقای تاب آوری در اغلب حیطه ها و ابعادِ آن را دارد، اما همین یافته ها منشا شکل گیری سوالات جدید شد که راه را برای ادامه ی مطالعه باز گذاشت.
مهمترین مشکلی که درجمع آوری داده ها با آن مواجه شدید،چی بود؟
مطالعه با نوجوانانِ کار برای بنده چالش جدیدی بود. هم جنبه های مثبت داشت و هم تجربیات تلخ. شاید مهم ترین مشکل این بود که هنگام جمع آوری داده ها و البته حین مداخله، جنبه هایی از زندگی پرچالش و گاه رنج آور نوجوانان کار را شاهد بودم که هم به دلیل ماهیت مداخله و هم به دلیل بی قدرتی، امکان تغییر اوضاع و شرایط را نداشتم. البته همانطور که خداوند مهربان وعده داده اند، همانا با هر سختی آسانی است؛ بنده هم حس می کنم در طی این سه سال که در این حوزه مطالعه می کردم، تاب آورتر شده ام.
 
درداده های شماموردی بود که نتوانید در رساله آن را بیان کنید؟
سعی کردم تمام موارد را در رساله مطرح کنم اما قطعا کلمات قدرت بیانِ حقیقتِ ماجرا را ندارند. به قول استاد بزرگوارم جناب آقای دکتر چراغی، نوجوانان گروه مداخله، یک بازیگریِ خوب را در بومِ رنج، به نمایش گذاشتند. باید این را زیست و تجربه ی زیسته داشت تا به خوبی آن را درک کرد. نوشتن کافی نیست.
 
خروجی رساله شما چند مقاله بود؟             
تا به حال 5 مقاله نوشته شده که دو مقاله به چاپ نهایی رسیده و یکی پذیرش شده است. دو مقاله ی دیگر تحت داوری است. هنوز مقالات متعدد دیگری می توان از رساله نوشت که انشالله انجام خواهد شد.
 
و اما حرف آخر
شاید باید این را در ابتدا می گفتم، اما بر خودم واجب می دانم که از همه ی اساتیدم در این راه تشکر کنم. از جناب آقای دکتر چراغی که بدون شک بدون حمایت ها و راهنمایی های عالمانه و ارزشمندشان کار مطالعه پیش نمی رفت. ایشان با سیالی کلام و تفکر منعطف خود، کمک شایانی به بنده کردند. از استاد بزرگوارم جناب آقای دکتر عبادی تشکر می کنم. بسیار دقیق و موشکافانه و حمایتگرانه بنده را راهنمایی کردند و همواره بی دریغ، بنده را از علم خویش بهره مند کردند. از جناب آقای دکتر قائدی استاد بزرگوارم در حیطه ی فلسفه قدردان و سپاس گزارم که دریچه ای جدید از علم و اندیشه ورزی را به رویم گشودند و خالق دنیایی جدید و پر از شگفتی برایم بودند. از استاد بزرگوارم سرکار خانم دکتر سیدفاطمی کمال تشکر دارم که اندیشه ورزی را با حمایت و مهربانی تلفیق کرده و همواره نظراتشان راهگشا بود. از سرکار خانم دکتر دهقان نیری بسیار سپاس گزارم که در این مسیر معیار دقت ِ روش شناسی بودند و همواره حمایتم کرده و تنش هایم را تسکین دادند. از سرکار خانم دکتر هدایتی سپاسگزارم که با دیدگاه عالمانه ی خود در حیطه ی فلسفه ورزی یاریگر بنده در اجرا و پیش برد مطالعه بودند. از سرکار خانم دکتر میرلاشاری سپاس گزارم که قطعا بدون انعطاف پذیری ذهنی و حمایت های ایشان، مطالعه حتی شروع هم نمی شد. ایشان بستری در گروه کودکان فراهم کردند که بنده به عنوان یک دانشجو قادر باشم تجربه ای نو و بین رشته ای را در امر رساله داشته باشم و به خاطر تمام تلاش ها و حمایت های علمی و عاطفی شان، از ایشان سپاس گزاری می کنم. از سرکار خانم دکتر گارتلند که همواره در طی مطالعه از حضورشان بهره ی علمی و حمایتگری بردم، از خانواده ام که مصداق بارز حمایتگری و وسعت قلب هستند، از تمام مسئولین که راهگشای انجام مطالعه بودند، از دوستانم که حامی ام بودند و همچنین از نوجوانانی که در انجام مطالعه یاری ام کرده و بی دریغ همکاری نمودند، سپاس گزارم. در انتها می خواهم دو بیت از حکیم سخن، فردوسی بیان کنم:
خرد رهنمای و خرد دلگشای                                                 خرد دست گیرد به هر دو سرای
خرد چشم جانست چون بنگری                                                تو بی‌چشم شادان جهان نسپری

کلمات کلیدی