دکتر یلدا: دکتر بهادری و دکتر شمس شریعت با معنویت و خداپرستی انجام وظیفه می کنند
دکتر یلدا: دکتر بهادری و دکتر شمس شریعت با معنویت و خداپرستی انجام وظیفه می کنند
دکتر یلدا علاقه این دو استاد به علم و دانش و ترویج آن را از علل لزوم تقدیر و تجلیل از ایشان دانست.
دکتر یلدا علاقه این دو استاد به علم و دانش و ترویج آن را از علل لزوم تقدیر و تجلیل از ایشان دانست.
سلام خدمت استاد گرامی، با توجه به نزدیک بودن جشنواره ابن سینا و تقدیر از دو استاد پیشکسوت دانشگاه دکتر بهادری و دکتر شمس شریعت در این برنامه ، می خواهیم گفتگویی از افراد برجسته درخصوص شخصیت دکتر بهادری و دکتر شمس شریعت بگیریم و مسئله تجلیل از پیشکسوتان و فرهنگ سازی آن را بررسی کنیم.
ممنون از زحمات شما و همکاران تان، قدرشناسی از این اشخاص بهره ای برای این افراد ندارد ولی سبب می شود جوانترها تحت تاثیر قرار بگیرند و بدانند در جامعه ما دوغ و دوشاب یکسان نیست و جامعه ما به افراد زحمتکش بها می دهد. به افرادی که در طول عمر خود خالصانه و در راه خدا نه برای مادیات زحمت کشیدند در مورد دکتر شریعت و دکتر بهادری قطعا اینطور است اینها گذشته از این که پزشک هستند حکیم هم هستند. از نظر مسائل معنوی، هرچه تعداد این افراد در یک جامعه بیشتر شود قوام آن جامعه بهتر و محکم تر می شود. قوام یک جامعه بر اساس تعداد فرهیختگان و دانشمندان و فهمیدگان آن است، هرچه تعداد اینها بیشتر شود کشور پیشرفته تر می شود.
ممکن است ما یک یا دو نفر در مسابقات المپیک داشته باشیم ولی در بعضی از کشورها تعداد دانشمندان المپیکی بیشتر است. وقتی اسکندر به ایران آمد از مشاور خود سوال کرد که چکار کنیم؟ مشاورش هم می پرسد که شما حکومت می خواهید یا مملکت داری؟ اگر حکومت می خواهید افراد بی تجربه و بی سواد را مصدر کار کنید ولی اگر مملکت داری می خواهید افراد فرهیخته و دانشمند را به سمت برسانید. هرچقدر در جامعه تعداد این افراد بیشتر باشد و ما بتوانیم استفاده کنیم جامعه ما رو به پیشرفت می رود.
متاسفانه در برخی جوامع خوبی ها به عنوان بدی تلقی می شود. استادان واقعی آنهایی هستند که به صورت full time در خدمت آموزش هستند. به عنوان مثال زندگی دکتر شریعت در حداقل ممکن بوده. اینها کسانی هستند که به مقام بالا رسیده و کارشان بسیار ارزشمند است. اینها خریدنی نیستند. چندین سال است که با علاقه به این شغل پرداخته اند. بعضی وقتها خانواده ها از لحاظ علمی و فرهنگی شایستگی راهنمایی صحیح ندارند اما اساتید خوب می توانند راهنمایی خوبی کنند. یک استاد خوب می تواند در سرنوشت جوانها تاثیرگذار باشد و ان شاء الله با این حرکت بتوانیم اساتید و دانشمندان فرهیخته بیشتری تربیت کنیم. دانشگاه مهدی است که باید این افراد را پرورش دهد. در بدن انسان نیز تیموس نقش یک کودکستان را بازی می کند یعنی سلول ها و گلبولهای سفید در آنجا رشد کرده و می توانند قدرت دفاعی بدن را حفظ کنند. دانشگاه را هم باید مانند یک کودکستان در نظر بگیریم که استعدادها را کشف کرده و پرورش دهد که این کار به دست اساتید ذی صلاح انجام می شود، نه استادی که خود ایراداتی دارد، "رطب خورده منع رطب کی کند". جامعه نیز در انسان سازی بسیار موثر است چون گلهای خوب در زمین شوره زار رشد نمی کنند و باید شرایط رشد آنها فراهم باشد.
به نظر شما نقش مسئولین دانشگاه تهران در تقدیر از پیشکسوتان و معرفی آنها به افراد جامعه خصوصاً دانشجویان چه بوده است؟
خوب است و همین که در روز تولد ابن سینا از محققین و اساتید برتر تقدیر می کنند مخصوصاً که دانشگاه هم در این امر دخیل است چرا که حرمت امامزاده با متولی آن است، یعنی اگر متولی امامزاده به آن احترام نگذارد افرادی که می آیند هم احترامی نمی گذارند و زیارت خوبی هم نمی کنند و اگر دانشگاه به اساتید خود بها و اهمیت دهد و به انواع مختلف تشویق کند خصوصاً برای جوانها بسیار مفید است اما شرایط هم باید مهیا باشد، دانشگاه خود به تنهایی نمی تواند تمام نیازهایش را برآورده کند وقتی از لحاظ بودجه تحقیقاتی در مضیقه باشیم جوان های با استعداد به سراغ کسانی می روند که امکانات در اختیارشان می گذارند. پروفسور حسابی تعریف می کرد: در امریکا تحقیقی در مورد مسائل فیزیک انجام دادم و نیاز به کمی طلا داشتم و به منشی خود گفتم. فردای آن روز دیدم که روی میزم یک شمش طلا هست. در صورت که اگر همین کار قرار بود اینجا انجام شود کلی کاغذبازی داشت. خب همین امر سبب می شود که جوان های با استعداد و پاک در کشور نمانند و با نصیحت هم نمی توان آنها را نگه داشت. باید راه را برای عبور اینها صاف و هموار کنیم و به زندگی اینها توجه داشته باشیم. ما نمی توانیم برای اینها بایدها و نبایدها تعیین کنیم و نقش یک دیکتاتور را بازی کنیم ولی حاکم عاقل همیشه چیزی را پیشنهاد می کند که امکانش هم باشد، یکی از نویسنده ها می گوید: پادشاهی بود که فکر می کرد همه رعیت او هستند و هرکاری می تواند بکند ولی در عمل گفت کاری باید انجام دهم که امکانش باشد. باید از ابتدا امکانات را در نظر بگیریم توقع اساتید ما هم زیاد نیست و با یک تشویق و امکانات رفاهی کار خود را به خوبی انجام می دهند.
در مورد ویژگی های دکتر بهادری کمی برایمان بگویید.
دکتر بهادری در همه زمینه ها اطلاعات فراوانی دارد، در تمام جلساتی که دعوت می شود اظهار نظر می کند، بود و نبودش یکسان نیست و انسان موثری است و این فقط در زمینه آسیب شناسی نیست. اطلاعات زیادی در زمینه های مختلف پزشکی، قوانین دانشگاهی، شناخت جامعه و مردم دارد و کلاً بسیار با استعداد است.
شما تقریباً با ایشان هم دوره بودید، روابطشان را با دانشجوها چطور می دیدید؟
خوب بود. البته من دانشجوی ایشان نبودم ولی نشنیدم کسی از او بد بگوید. بالاخره هر استادی روزی بوده که خلقش به دلایلی تنگ باشد و جواب سلام را به خوبی ندهد اما به طور کلی استاد مورد توجه و قابل قبولی است.
مدیریت استاد چطور است؟
بسیار عالی است. اهل همین کارهاست، بعضی ها برای این کارها ساخته شده اند. اطلاعات عمومی بالایی دارد و توانایی اش هم خیلی خوب است، علاقه مند است. از نظر سخنرانی، برنامه ریزی و ... استعداد بالایی دارد.
در مورد دکتر شریعت چطور؟
اصطلاحی هست که می گوید هر گل یک بویی دارد. هم دکتر بهادری و هم دکتر شریعت بسیار والا مقام هستند، هر دو آسیب شناس، دکتر شریعت حالت فیلسوفی و عرفانی دارد و عاشق کتابخوانی است و کتاب ها و بزرگان ادبیات را خوب می شناسد و حتی با وجود سن بالا و مشکل ریوی همچنان در موزه و بخش آسیب شناسی بیمارستان امام خمینی فعالیت می کند.
اینها چهره هایی نیستند که بگوییم به خاطر پول کار می کنند هیچ وقت دکتر شریعت صحبت مسائل مالی نمی کند. حتی به او پیشنهاد شد که در بیمارستان های خصوصی مثل کسری و دی در بخش آسیب شناسی سهیم شود اما او نپذیرفت و به همین درآمد دولتی اکتفا کرد. حتی کسانی که مسائل مادی برایشان مهم است می گویند اینگونه افراد روی گنج خوابیدند در حالی که اینها روی گنج معنویت و انسانیت خوابیدند.
فکر می کنید چه چیزی باعث حضور این افراد در دانشگاه حتی چندین سال بعد از بازنشستگی شده است؟
علاقه آنها را به علم و دانش و ترویج آن نشان می دهد. اینها علاقه مند هستند. در دنیای امروز شاید این چنین علاقه مندی ها زیاد خریدار نداشته باشد ولی اینها ذاتی هم است، اینها زمینه این کارها را دارند و یکی از کارهای مهم دانشگاه باید گلچین کردن این افراد در بین دانشجوها باشد. به عنوان مثال در بین فقها می گویند بعضی ها خیلی دوست دارند زود به جایگاه روی منبر برسند که اینها علمشان خیلی زیاد نمی شود و کسانی همچون آیت الله نجفی و آیت الله مرعشی و ... که مراجع تقلید هستند هیچ کدامشان دست به منبر نداشتند. شاید بعضی ها هم بگویند خدایا اگر این حالت را به ما هم داده بودی مثل دکتر شمس می شویم. خدا اینطور نیست که نعمتش را اختصاصی به کسی بدهد، او می بیند که هر کسی چقدر گیرندگی دارد، اینها نعمت پراکنده خدا را می گیرند و پیاده می کنند و خودشان را واقعاً جانشین خدا روی زمین و خلیفة الله می دانند و این امر آنها را شاد می کند چون می دانند شادی های مادی ماندگار نیست، مثلاً اگر کسی انتظار دارد در یک مجموعه بهترین واحد آن را بگیرد که استخر و امکانات رفاهی داشته باشد، شادی او تا 3 ماه بیشتر دوام ندارد اما افرادی که کارهایشان جنبه معنوی دارد وقتی به اهدافشان می رسند باز جلوتر از خودشان و یک پله بالاتر به سمت خدا را می بینند.
فکر می کنید معرفی این افراد و تقدیرشان چقدر می تواند برای افرادی که تازه درسشان تمام شده و به فکر ترک وطن هستند موثر باشد و آنها را به وطنشان پایبند کند؟
تاثیر دارد، و شرط لازم است اما کافی نیست. شرط کافی فراهم کردن شرایط جامعه است مثلاً اگر شما این جوان های با استعداد را پیدا کنید اما شرایط تحقیق برایشان فراهم نکنید آنها می روند. ما نباید بگوییم اینها خائن مملکت هستند، اینطور نیست اینها دوستدار علم و پیشرفت هستند. همین جوانهای ما اگر در رژیم گذشته که راحت می توانستند به امریکا بروند، اگر نرفته و برنگشته بودند الآن شاید طب نوین در ایران نداشتیم. اینها رفتند و بعد از گرفتن تخصص به اینجا برگشتند و این باعث تغییر و تحول در ایران شد.
چکار کنیم که اینهایی که می روند هم برگردند؟
شرایط الان خیلی سخت است. در اسلام آمده: لا معاش له لا معاد له. کسی که معاشش اشکال دارد قیامت و معادش هم ایراد دارد. از دری که فقر می آید از آن در ایمان رخت بر می بندد. این نقش مهم مادیات است اما مربی های اخلاق و دین ما همه گوشزد می کنند که با فقر بسازید در صورتی که پیغمبر و حضرت علی چنین چیزی نمی گفتند. در قدیم با انشای علم بهتر است یا ثروت همه می گفتند علم بهتر است زیرا پول را دزد می برد ولی علم را دزد نمی برد. 2 تا بال برای پیشرفت لازم است یکی علم و دیگری مادیات است و اگر نتوانیم اینها را درست کنیم پیشرفت نمی کنیم. اما سیاست های بین المللی نمی گذارند که ما پیشرفت کنیم و مدام جنگ راه می اندازند. در زمان رضا شاه یک نماینده از طرف انگلیس برای تمدید قرارداد نفت به ایران آمد که رضا شاه نمی خواست قبول کند اما نماینده انگلیسی تهدید کرد که اگر قبول نکنید نقشه منطقه را ما می کشیم، خلیج جنوب برای ماست آن وقت است که می گوییم تمامیت ارضی مملکت ما زیر سوال می رود.حکام در گذشته بسیار سهل انگاری کردند. 50 سال ناصرالدین شاه، فتحعلی شاه و ... چه کرده اند؟ حکومت های نزدیک به انقراض به حکومت های فعلی سپرده شده اند.
در مورد نحوه فرهنگ سازی تقدیر از استاد توسط دانشجویان خصوصاً دانشجویانی که جدیداً وارد دانشگاه می شوند و کمتر به این مسئله توجه دارند که شان و منزلت بالاتری برای استاد قائل باشند، بگویید.
فرهنگ سازی خیلی مشکل است مخصوصاً اگر دست خارجی ها هم در کار باشد، تکنولوژی بسیار خوب است اما اگر دست جاهل بیفتد سوء استفاده می شود و قدرت فکر کردن را می گیرد. در صورتی که جوان باید فکر کند. اولین تفاوت انسان و حیوان این است که انسان قدرت فکر کردن و تعقل دارد و شرایط طوری شده این قدرت از جوانها گرفته شده است. اینها وارد دانشگاه می شوند در حالی که در دوران مدرسه با اینها به خوبی کار نشده، پس ما با درخت های پژمرده در دانشگاه مواجه می شویم و تربیت فرهنگی برای ما مشکل می شود. اینها وارد جامعه می شوند، جامعه ای که پول مهم ترین عامل است و دانشگاه جزئی از این جامعه است.
اگر از نظر معنویت در میان اساتید کار کنیم اثربخشی بیشتری دارد، چون بچه ها خیلی باهوش هستند و می دانند کدام استادشان راست می گویند، شاید از این راه موفق تر شویم یعنی استادی که عملش و نه حرفش نشان دهد آدم خوب و معنوی است. همچنین پر و بال دادن به بچه ها هم مهم است. یعنی استاد مثل دیکتاتور وارد کلاس نشود و فرهنگ دیکتاتوری حذف شود.
دعایی برای همه بگویید.
چون روانشناس ها همه می گویند برای یک زندگی خوب و سالم چه از نظر روحی و چه جسمی آدم باید شاد باشد. افراد با محبت به همدیگر شاد می شوند. با احترام گذاشتن به دیگران و گذشت و بخشش دیگران و کینه نداشتن. نلسون ماندلا می گفت: هیچ وقت زندانی که کشیدم را فراموش نمی کنم اما بخشیدم، بخشیدن یعنی رها شدن از فکر پلید. سعی کنیم دیگران را شاد کنیم و این برنامه زندگی ما باشد. سعی کنیم دانشجو را شاد کنیم، توهین نکنیم، نه تنها به بزرگ ترها بلکه به کوچکترها هم احترام بگذاریم.
ارسال به دوستان