پروفسور داریوش فرهود، پزشکی و معلمی را رسالتی با قداست خواند
به اعتقاد دكتر فرهود، در جذب دانشجويان مستعد و علاقمند، استاد بايد اثرگذاري بالا داشته باشند تا بتواند در دانشجويان تاثير داشته و سوال بوجود آورد. سوال كه بوجود آمد دانشجو خود به دنبال پاسخ خواهد رفت.
در روزهاي نخستين حلول دلنشين بهار سال 1317 در تهران، فرزندي ديده به جهان گشود كه امروز در محافل بين المللي پدر علم ژنتيك ايران پروفسور داريوش فرهود افتخار آفرين ايران و ايرانيان است. پدر وي فردي فرهنگي و فاضل و با ايمان بود كه بعدها به عنوان رييس فرهنگ جنوب منصوب شد. او بخاطر شغل پدر از همان اوايل كودكي به جنوب رفت و پس از اتمام دوره دبستان در شهرهاي جنوب، سال ششم را در دبستان پسرانه رازي تهران به تحصيل پرداخت. دوره دبيرستان را در مدرسه رهنما - كه از جمله بهترين دبيرستان ايران بود - طي نمود.
بعد از يكسال تحصيل در دارالفنون، سرانجام ديپلم طبيعي اش را از دبيرستان البرز گرفت و عاقبت در سن ۱۹ سالگي براي تحصيلات در رشته پزشكي عازم كشور آلمان گشت.
پروفسور فرهود، بنيانگذار، استاد و مدير گروه ژنتيك انساني دانشكده بهداشت دانشگاه علوم پزشكي تهران، در سال 1969 مدرك پزشكي از دانشگاه ارلانگن آلمان و سال 1972 مدرك PhD ژنتيك انساني از دانشگاه مونيخ آلمان را اخذ نمود.
همچنين در سال 1991 از سوي دانشگاه مونيخ آلمان درجه پروفسوري به وي اعطاء شد. وي بعد از بازگشت به ايران در سال 1354 اولين كلينيك ژنيتيك در كشور را تأسيس نمود و از سال 1355 تاكنون به سمت كارشناس ژنتيك انساني و عضو كميته اخلاق در ژنتيك پزشكي سازمان بهداشت جهاني منصوب و از سال 1382 به عضويت كميته ملي اخلاق در علم و فناوري و اخلاق زيستي كميسيون ملي يونسكو در آمده است. همچنين عضو پيوسته و دائمي فرهنگستان علوم جهان سوم، تريست از سال 1375 و فرهنگستان علوم پزشكي ايران، تهران از سال 1385 و ... بوده است.
در كارنامه علمي درخشان اين استاد ژنتيك، 120 مقاله علمي- پژوهشي به زبان انگليسي و ارائه بيش از 230 مقاله در كنگره هاي علمي داخل و خارج كشور و ...، حاصل خدمات پژوهشي وي به چشم مي خورد. همچنين از سال 1360 مدير مسوول و سردبير مجله IRANIAN JOURNAL Of PUBLIC HEALTH و سردبير مجله كودكان استثنايي و مجله اخلاق در علوم و فناوري و چند مجله علمي ديگر است. در سال 1369 جايزه علمي جشنواره بين المللي خوارزمي و در سال هاي 1378 و 1382 لوح افتخار و جايزه علمي جشنواره ابن سينا به وي اهداء شد.
گفتگوي صميمانه ما را كه به مناسبت چهل و پنجمين سال تأسيس دانشكده بهداشت با پروفسور فرهود صورت گرفته است بخوانيد:
لطفاً بفرماييد چطور شد كه به ايران برگشتيد و دانشكده بهداشت را به عنوان محل خدمت انتخاب نموديد؟
البته نه به اين خاطر كه حرف هاي قشنگ بزنم، ولي واقعاً هيچ وقت فكر نكردم كه در خارج از كشور بمانم. بعد از 16 سال، به محض اينكه كارم تمام شد، در سال 1351 به ايران آمدم و ديداري با دكتر فقيه يكي از بنيان گذاران دانشكده بهداشت و دكتر مفيدي، خدمتگزار واقعي بهداشت داشتم كه در كمتر از سه ربع ساعت تمام امور مربوط به استخدام من درست شد و شروع به كار نمودم. يكي از ويژگي هايي كه هر انساني، بخصوص هر معلم يا پزشكي بايد داشته باشد، اين است كه بايد شوق به خدمتگزاري به ديگران داشته باشد و ميهن پرست و ميهن دوست باشد و با چنگ و دندان وطنش را حفظ كند و اينجا را وطن خود بداند و خدمت كند. در 19 سالگي كه از ايران رفته بودم، اولين بار بعداز 2 سال برگشتم. اين مدت به قدري در من فشار روحي ايجاد كرده بود كه وقتي از مرز بازرگان وارد كشور شدم، اين خاك برايم رنگ ديگري داشت، روي خاك افتادم و چهره ام را بر روي آن گذاشتم و خاك وطن را بوسيدم. تا به امروز همين احساس را دارم. در آنجا هم كه در رشته ژنتيك انساني تحصيل مي كردم، برنامه ريزي كردم كه چون در ايران اين رشته وجود ندارد، چنين بخشي را در اينجا راه اندازي كنم. همزمان در 3 دانشكده مشغول به تحصيل بودم. هم دانشجوي پزشكي، هم دانشجوي زيست شناسي با گرايش ژنتيك انساني بودم و نيز در دانشكده فلسفه روانشناسي را در محضر پروفسور بلك مي آموختم كه اين يك مثلث بسيار موفق خوبي بود. چون از دانشجويان برجسته فارغ التحصيل آلمان بودم، دانشكده بهداشت از من دعوت نمود. در آن زمان هم دانشگاه تهران از وجه خاصي برخوردار بود، خدمات خود را در آن آغاز كردم. در زمان كوتاهي، بخش ژنتيك انساني و اولين گروه ژنتيك انساني و ژنتيك پزشكي و انسان شناسي در دانشگاه كشور به راه افتاد. از نظر آموزشي و پژوهشي اقدامات لازم انجام شد و اولين دوره فوق ليسانس ژنتيك انساني، اولين دوره PhD ژنتيك پزشكي در دانشكده بهداشت داير گرديد. اگرچه بعدها اين گروه را به دانشكده پزشكي دادند ولي در واقع به جامعه ايراني تقديم گرديد. بعدها با رهنمود هاي ما، كساني از همين بخش ها جهت ادامه تحصيل به خارج رفتند تا بتوانند به كشور خدمت نمايند.
به نظر شما چطور دانش آموختگان جوان مي توانند از تجارب شما و ديگر اساتيد پيشكسوت در جهت خلاقيت و نوآوري بهره جويند؟
همانطوري كه يك كتاب مي تواند اثرگذار باشد، كتاب ديگري هست كه هيچ اثري ندارد. همانطور كه اشخاص مي توانند بر سر راه شما قرار گيرند، استاد هم مي تواند همينطور باشد. به دوران ابتدايي تا دبيرستان خود فكر كنيد. معلمين شاخصي در زندگي شما وجود داشته كه آنها را فراموش نمي كنيد، يعني آنها ضريب اثرگذاري شان بالاست. همانند يك كتاب يا مجله اي كه Impact Factor بالايي داشته باشد. در اين صورت است كه مي تواند جوان هاي مستعد و علاقمند را جذب نموده و درآنها علاقه ايجاد نمايد. يك استاد قرار نيست به كسي درس بدهد، رسالتم را در اين نمي بينم كه به سوال دانشجو پاسخ دهم، اين پايين ترين سطح معلمي و استاديست، بلكه رسالتم اين است كه دانشجو آنقدر شيفته مسأله شود كه در او سوال بوجود بياورم. اگر قادر باشم كه در پايان يك طرح در او صدها سوال بوجود آورم، پاسخ خود را از جاهاي مختلف پيدا مي كند.
استاد لطفا يكي از خاطرات جالب دوران خدمت تان را براي مان شرح دهيد؟ً
دوران خدمت خاطرات خوب و بد دارد. هركدام از يافته ها شادي و خاطره بزرگي براي من بود. يكي از خاطراتم كه بعدها جزء افتخاراتم شد، كشف يك ترانسفرين مخصوص در انسان است كه در جهان ثبت شد و اسم آن را ترانسفرين ايران گذاشتم و مقاله آن در مجلات بين المللي چاپ گرديد. از كارهاي ديگرم يكي در اوايل و ديگري در اواخر خدمتم در دا نشكده بهداشت بود، پيدا كردن شجرنامه مجموعه اي از خانواده اي كه به يك بيماري خاصي مبتلا بودند. چسبندگي بازو به مفصل آرنج و مجموعه ديگري كه پيدا كرديم نه تنها در ايران، بلكه در دنيا يك بيماري عجيب و نادر بود. يك شجره نامه بسيار بزرگي در 5 نسل و حدود 8-7 سال در روستاهاي آمل رفت و آمد داشتم و آنها رامعاينه مي كردم. تا اينكه تمام اين 5 نسل را برداشت كرديم. البته كار ادامه يافت تا اينكه به تازگي بعد از 18-17 سال كه مرتب روي آن كار مي كرديم، ژن آن را پيدا كرده ايم كه يك ژن جديد بوده و گزارش آن در حال آماده شدن است. اينها مقاله معمولي نبوده، دو مقاله كه هركدام منجر به كشف جديدي شده است. چنين كشفياتي برايم خاطرات جالبي است. واقعاً هر كدام از دانشجويانم كه در رشته اي قبول مي شد و يا در جايي افتخاري مي گرفت، در خارج از كشور تحصيل كرده بود و به ايران برمي گشت و در راس كاري قرار مي گرفت، اينها همه برايم خاطرات به ياد ماندني بود.
براي كساني كه تازه مي خواهند وارد وادي علوم بهداشتي شوند چه صحبتي داريد؟
پزشكي و استادي و كلاً معلمي نبايد به عنوان يك شغل تلقي شود، بلكه يك قداست و يك رسالت است. همانند يك روحاني كه اگر به كارش به عنوان يك شغل بنگرد، حرفش اثرگذار نخواهد بود. عده اي از روحانيون هستند كه جذبه اند و شما محو چنين شخصي مي شويد. نه آن براي پول صحبت مي كند و نه شما انتظاري داري. بايد آموزش دانشگاهي آيت الهي تعقيب شود، تا قداستش حفظ گردد. رعايت اين نكته است كه پزشك را هم موفق مي كند. پزشك هم كارش توأم با قداست است و هم سرتاپايش بايد قداست داشته باشد. در پژوهش هم همينگونه است و بايد بخاطر نفس پژوهش، پژوهش نمود. شأن استادي تنها به پولش نيست. بلكه توجه به ديگر رفتارهاست. استاد بايد شأن خودش را حفظ كند. مسأله اي كه در آموزش پزشكي كشور وجود دارد اين است كه پزشك بهداشتي تربيت نمي كنيم. پزشكي كه بخواهد پيشگيري كند و سلامتي مردم را نگه دارد. ما پزشك درمانگر تربيت مي كنيم. پزشك ما بايد طوري با روح بهداشتي تربيت شود كه بخواهد كسي مريض نشود و رسالت خود را در سالم نگه داشتن مردم بداند. الآن بحث پيشگيري را در خيلي از مسايل مي بينيم. بطور مثال در قوه قضائيه مي گويند بايد در پيشگيري از جرم كار كنيم. پيشگيري از بيماري بايد شيوه تفكر و منش پزشك ما باشد و اين آن چيزي است كه بايد براي پزشكان ما بوجود آيد. در مواد درسي كه در دانشكده پزشكي ارائه مي شود، از همان ابتدا بايد آن روح سلامت، بهداشت و پيشگيري با آنها داده شود. يكي از صفاتي كه بايد يك استاد و بخصوص يك پزشك داشته باشد، اين است كه بايد كنجكاو و تيزبين باشد و اگر كنجكاو نباشد، چيزي پيدا نمي كند. هيچ سوالي برايش سوال بي اهميتي نباشد. يكي از اساتيد ما در آلمان مي گفت: هيچ سوالي احمقانه نيست، اين پاسخ ها هستند كه بعضاً احمقانه اند. بعلاوه تحصيلات دانشگاهي، اگر چيزي ياد گرفته ام، از همين سوالات بي اهميتي بوده كه دانشجويان از من پرسيده اند. در واقع مديون همان سوالات هستم كه به من ايده هاي زيادي داد و از آنها ياد گرفتم.
به نظر شما چگونه مي توان با پيشكسوتان دانشگاه هاي ايران و جهان ارتباط برقرار نمود و از تبادل تجارب آنها جهت پيشبرد اهداف دانشكده و آموزش بهتر دانشجويان بهره جست؟
هميشه در محافل صحبتم اين بود، استادي كه بازنشسته مي شود، مجموعه اي از تجارب را با خود دارد و نبايد به حال خود رها شود و اين بهترين دوراني است كه كسب تجربه كرده، ولي بايد بازنشسته شود. بازنشستگي براي يك استاد معنا ندارد. تمام شكوفايي هايم بعد از بازنشستگي تازه شروع شد. من از كار دانشگاهي بازنشسته شدم نه از كار علمي خودم و در مورد همه هم همينطور فكر مي كنم. بايد دفتر يا سازماني باشد كه اين ارتباطات را برقرار كند و از تجارب آنها استفاده كند. اگر قرار باشد كه دانشگاه هاي خودمان را براساس شيوه و روش حوزه هاي علميه اداره كنيم، مگر اساتيد حوزه هاي علميه بازنشسته مي شوند، تا هرسني كه بتوانند به اطرافيان بهره اي برسانند، ديگران را از علم خود بهره مند مي نمايند و هر سوالي كه از آنها پرسيده شود، پاسخ مي دهند. دانشگاه هم بايد همينطور باشد و به يكباره تمام ارتباطش با اساتيد قطع نشود. البته اين ارتباط را قطع نكردم و هميشه با دانشكده در ارتباط بوده ام. در مورد سياسي هم همينطور است . يك رييس جمهور، نماينده مجلس و ... كه دوره شان تمام مي شود، تازه اندوخته اي از تجارب خوب و بد هستند. در تمام دانشگاه هاي بزرگ دنيا با فارغ التحصيلان خود، سازماني دارند. بطور مثال آنهايي كه در دانشگاه هاروارد تحصيل كرده اند همه همديگر را مي شناسند، كلوپي دارند كه اصلاً اتاق فكر است و در آن با همديگر گفتگو مي كنند و تبادل تجربه مي نمايند تا تجربه خيلي بزرگ كشوري از يكديگر بگيرند. عين همين مسأله بايد در دانشگاه و كشور برقرار شود. دانشجويان جوان مي توانند از اين اساتيد انرژي مثبت بگيرند و از اينها الگوبرداري كنند. دانشجو هميشه بايد از استاد خود الگو بردارد.
يك نفر از بهترين اساتيد دوران تحصيل خود را نام ببريد كه الگوي مناسبي براي شما بودند؟
اگر من هم بخواهم استادي با ضريب اثرگذاري بالا باشم، اين خاطره را برايتان تعريف مي كنم. شخصي بنام پروفسور كارل لاند اشتاينر كسي بود كه در سال هاي 1900 و 1901 گروه هاي خوني A,B.AB,O را در انسان پيدا كرد و مقاله اي نوشت كه حاصل 10 سال كار وي بود. بخاطر اين خدمت بزرگ به بشريت جايزه نوبل به وي اهداء گرديد. كارل لاند اشتاينر در سال 1940 يعني چهل سال بعد، گروه هاي خوني RH (منفي و مثبت) را با همكار آمريكايي اش بنام الكساندر وينر شناسايي كرد و با اين كشف بزرگ خدمت بزرگي به عالم بشريت نمود. تصور كنيد كه اين فرد چقدر بايد منش استادي و ضريب خدمتگزاري داشته باشد كه بعد از چندين سال با گرفتن جايزه نوبل، دست از فعاليت هايش برنداشت. ده سال بعد از كشف گروه هاي خوني، زنده بود. يعني اين فرد 60 سال در آزمايشگاه كار كرد. به اين اسطوره مي گويند. معلوم است كه چنين شخصي مي تواند براي من انگيزه باشد و آن ضريب اثرگذاري را داشته باشد و من هم از او الگو گرفتم. سعي مي كنم كه براي ديگران هم اين اثرگذاري را داشته باشم. تمام سرلوحه كار و زندگي ام اين افراد هستند. اين شيفتگي خدمتگزاري است كه اين استاد بازنشسته نگفت كه استاد شدم و ديگر دنبال تحقيقات نروم.
لطفاً در مورد مقالات علمي، كتب انتشار يافته و ابداعات انجام شده توسط جنابعالي توضيح فرماييد.
اوايل در فكر نگارش كتاب نبودم، چون رشته ژنتيك يك علم بسيار پيشرونده است و كتاب زود كهنه مي شود. اين رشته جزء علومي است كه با شتاب خيلي سريع پيش مي رود و نوشتن كتاب مشكلاتي را به بار مي آورد. زماني كه در آلمان بودم، در ديباچه كتابي كه در همان سال منتشر شده بود، نوشته بودند زماني اين كتاب به دست شما مي رسد و شروع به خواندن آن مي كنيد، مطمئن باشيد كه ديگر آن قديمي شده است. بيشتر تكيه ام بر روي نوشتن مقالات است. مقالات هميشه زنده است و ولي كتاب تجديد چاپ مي شود. افتخار دارم كه در طول خدمتگزاريم، حدود 180-170 مقاله در مورد ژنتيك و ژنتيك پزشكي، به زبان انگليسي به نگارش درآورده ام. چند كتاب زير نظر من ترجمه شده است. كتاب ديگري كه شايد جزء افتخارات بنده باشد، تدوين 2 واژه نامه زيست شناسي با 20000 واژه فارسي به انگليسي و برعكس كه به اتفاق سه نفر از اساتيد ديگر در مدت 9 سال نوشتيم و كتاب تقريباً بي نظيري است. كتاب ديگر واژه نامه زيست شناسي 5 زبانه (زبان فاسي، انگليسي، آلماني، فرانسه و اسپانيايي) با 13000 واژه كه در بسياري موارد برايش برابر يعني واژه هاي فارسي ساخته شد. حدود 5-4 سال بعد از بازنشستگي بيشتر روي مقالات مربوط به اخلاق پزشكي و اخلاق در ژنتيك كاركردم و در اين مقوله افتخار دارم كه از حدود 36 سال قبل كارشناس سازمان بهداشت جهاني در ژنو هستم. بخصوص در علوم پايه و علم ژنتيك، كسي بتواند ضريب خدمت گزاري داشته باشد كه بخواهند چنين انتخابي بنمايند، افتخاري است. فعلاً در حال تنظيم حدود 12-10كتاب ديگري در مقوله اخلاقيات هستيم كه با ادبيات ايران و تاريخ آن عجين شده است و نيمي از آن كتاب هاي مرجع خواهند شد. شايد تاكنون كسي صرف وقت و همت به اين كار نگماشته است. در كنار من چند نفر ليسانس ادبيات فارسي بر روي آن كار مي كنند و حدود 5/1-1 سال ديگر به بازار خواهد آمد.
لطفاً از كلنيك ژنتيك و خدماتي كه ارايه مي دهد بفرماييد؟
اين كلينيك از سال 1354 براي اولين بار در ايران راه اندازي شد كه در اين مركز مشاوره ژنتيك، تشخيص هاي پيش از تولد، رژيم درماني، سيتوژنتيك و پزشكي مولكولي و ساير امور انجام مي شود. 34 سال پيش كه اين مركز را تأسيس كردم، حدود 54 هزار پرونده بيمار داريم. در حال حاضر ايران جزء كشورهاي خوب خاورميانه از نظر ژنتيك است و در منطقه نقش تعيين كننده اي در آموزش و پژوهش و خدمت رساني در اين رشته به كشورهاي همسايه دارد و بيماران ژنتيك را براي درمان به ايران ارجاع مي دهند.
با توجه به اينكه مراسم چهل و پنجمين سال تأسيس دانشكده بهداشت براي اولين بار در اين دانشكده برگزار مي شود، خواهشمند است نظر خود را در مورد اين مراسم و استمرار آن بفرماييد.
از فرمايشات رسول اكرم (ص) است كه دانشمندان را گرامي داريد كه آنها وارثان پيغمبرانند و هركه آنها را عزيز دارد، خدا و پيغمبر(ص) را عزيز داشته است و حرمت و قدرداني از آنها شكرگزاري به خداوند است. اگر هر جامعه و موسسه يا دانشكده اي به پيشكسوت خود، به خدمتگزاران واقعي خود ارجي بگذارد، پايه هاي كار خودش را مستحكم كرده، ولو اينكه اگر كسي خدمتي كرده و نمي دانسته كه چهل سال بعد قرار است، از ايشان سپاسگزاري كنند. بسيار كار خوبي است. اگر كسي نتواند از مردم سپاسگزاري كند، هرگز نخواهد توانست كه سپاسگزار خداوند هم باشد. اين مراسم بسيار خوبي است و ان شاءا... اين سنت فرخنده به جاي بماند و در سال هاي بعد هم تكرار شود. فقط در چهل و پنج سالگي دانشكده بهداشت نباشد. در اسفند ماه مراسم ديگري داريم براي چهل سالگي مجله بهداشتي ايران كه چهل سال از عمرش مي گذرد و بدون ترديد اگر منحصر به فرد نباشد، يكي از 3-2 مجله بين المللي كشور است و تاكنون چندين تقديرنامه از رياست جمهوري، وزراء وقت داشته است. يكي از افتخاراتم اين است كه از چهل سال عمر اين مجله، 30 سال مدير مسوول و سردبير آن بوده ام.
در پايان براي اين پروفسور افتخارآفرين ميهن كه هنوز همچون بهار شاداب و خستگي ناپذير در شبانه روز 18 ساعت عاشقانه كار مي كند، آرزوي سلامتي و توفيق روزافزون داريم.
ارسال به دوستان