فرازی از زندگی دکتر محمد صادقی، متخصص گوش و حلق و بینی و استاد بازنشسته بیمارستان امام خمینی

در پی بازنشسته شدن دکتر محمد صادقی بهانه ای یافتیم تا با ایشان در مورد زندگی شان گپی بزنیم این گفت و گو را در ادامه می خوانید.

آقای دکتر صادقی از اینکه دعوت ما را پذیرفتید سپاسگزارم. کمی در مورد خودتان برای خوانندگان سایت دفتر ارتباط با دانش آموختگان صحبت کنید؟
من محمد صادقی هستم. در مهر ماه 1338 در محله‌ی میدان راه‌آهن تهران متولد شدم. دوران تحصیلی خود را تا دیپلم در تهران گذراندم . در تمام مقاطع تحصیلی شاگرد خوبی بودم پس از دیپلم در امتحان اعزام برای کسانی که مشکل سربازی داشتند که به خارج از کشور بروند شرکت کردم و قبول شدم همینطور در کنکور سراسری که در رشته پزشکی تهران قبول شدم.
بعد از ترم اول بود که انقلاب اسلامی پیروز شد و با شروع جنگ تحمیلی مشکلاتی به وجود آمد. تا سال 1366 برای مدت کوتاهی به بیمارستان اطفال رفتم ولی دیدم با روحیات بنده سازگاری ندارد و انصراف دادم و به دوره‌ی طرح خارج از مرکز رفتم.
سربازی من در سال 1368 تمام شد پس از آن در دوره رزیدنتی شرکت کردم . در دورانی که با بیماران بیشتر آشنا شده بودم احساس می‌کردم رشته‌ی گوش و حلق و بینی رشته انتخابی من است پس در این رشته شرکت کردم و قبول شدم مصاحبه‌های شغلی من توسط استاد خالقی و استاد برقعه ای انجام شد.
پس از فارغ‌التحصیلی در دانشگاه علوم پزشکی تهران مشغول به کار شدم. من علاقه‌ی خاصی به مجتمع بیمارستانی امام خمینی داشتم از ورودم به بالین از دوران دانشجویی تا پایان کارم به جز سه ماه که در دوران دانشجویی در رشته‌ی پوست، چشم و روانپزشکی در خارج از بیمارستان گذرانده بودم هرگز از این بیمارستان برای کار خارج نشدم.
تا قبل از بازنشستگی هر گاه در حیاط این بیمارستان قدم می‌گذاشتم بسیار لذت می‌بردم البته آن زمان با این روزهای بیمارستان امام خمینی بسیار متفاوت بود. امروز محیط این بیمارستان و ساختمان‌های آن تغییرات بسیاری کرده است.
آقای دکتر شما به عنوان یک بازنشسته که به این بیمارستان می‌آیید چه تغییراتی احساس می‌کنید؟ آیا نگاهتان به بیماران یا دانشجویان یا همکاران تغییر کرده؟
البته که تغییر لازمه‌ی هر انسانی است. هر حرکتی که بخواهد به درستی انجام شود باید تغییراتی داشته باشند. در گذشته حیاط این بیمارستان خیلی خاطره انگیز بود زمستان ها به خاطر سرمای شدید از گذرگاه‌های زیرزمینی به پاویون و درمانگاه‌ها می رفتیم ولی قطعا با این حجم از انترن، استاد و دانشجو دیگر با سیستم قدیم ادامه‌ی کار ممکن نبود و تغییراتی که در این بیمارستان به وجود آمده قطعا بر حسب نیاز بوده به خصوص این ایده که در ساخت مهدی کلینیک انجام شده بسیار کارآمد و منطقی بوده است.
در گذشته ساختمان‌های کوچک درست می شد و فضای سبز و با صفای بیمارستان را اشغال می‌کرد ولی امروز با این ترفند، امیدوارم محیط بیمارستان به فضای قبلی برگردد.
بیمارستان امام خمینی مرجعی برای بیماران نیازمند است که از اقصی نقاط ایران به اینجا می‌آیند به نظر شما فعالیت در چنین مجموعه‌ای چه حسی دارد؟
کمک به بیماران که حسی وصف‌ناشدنی دارد و چه بسا همراه شود با کمک به بیماران نیازمند که از نظر مالی مشکل دارند. این حس متفاوتی در انسان ایجاد می‌کند متاسفانه این کمک‌ها مانند گذشته نیست در زمان رزیدنتی بنده، حتی اگر من بالای برگه‌ی بیمار یادداشت می‌نوشتم که رایگان انجام شود این برای بیماران اعمال می‌شد ولی امروزه اینگونه نیست و مراحل سختی لحاظ شده است و این احساس ناراحتی که نتوان به بیمار کمک کرد آزاردهنده ‌است.
بنده به یاد دارم مرحوم استاد یلدا می‌گفت بیماری بد است و اگر با فقر همراه باشد بدتر است. در بیمارستان امام که از نظر درمان در کشور شناخته شده، باید به بیماران کمک کرد البته تا حدی که اجازه دهد. امیدوارم روزی برسد کشور به قدری غنی شود که مانند گذشته بیماران به راحتی مراجعه کنند و دغدغه‌ی مالی نداشته باشند.
آقای دکتر چه توصیه‌ای به دانشجویان و نسل امروز دارید که هدفشان پزشک شدن است؟
شاید در گذشته یکی از انگیزه‌هایی که افراد به پزشکی روی می‌آوردند درآمد و کسب شخصیت بود ولی امروزه اینگونه نیست. پزشکانی هستند که درآمدشان از بسیاری از اقشار جامعه کمتر است امروز زمانیست که پزشکی باید برای عشق و کمک به بیمار و با علاقه باشد.
آقای دکتر آیا خاطراتی از اساتید گذشته‌ی خود دارید؟
همه‌ی سی سال خدمت من خاطره‌ است یکی از جاهایی که در زمان تحصیل دانشگاه به آنجا رفت‌و آمد داشتم کلاس‌های درس استاد یلدا بود هر چند ایشان در بخش عفونی بود و من کلاسی با ایشان نداشتم ولی دوشنبه‌ها سر کلاس ایشان حاضر می‌شدم. چهارشنبه‌ها نیز در بیمارستان سینا سر کلاس درس استاد بهادری بودم به عنوان یک دانشجوی آزاد.جا دارد یاد کنم از استادانم دکتر مرشد، دکتر منوچهری دکتر حقیقی، خانم دکتر کیهانی و اما در رشته‌ی خودم دکتر خالصی، دکتر برقعه ای، دکتر خرد پیر. همه‌ی اساتید با خلوص نیت به ما درس می دادند من هرگز کوچکترین کوتاهی در امر آموزش از اساتیدم ندیدم. از استاد خرسندی، استاد کریمی، استاد شریفی، استاد صدوقی و استاد مهدی‌زاده که در قید حیات هستند نیز باید قدردانی کنم که در تمام طول آموزش خود از بیان هیچ نکته‌ای به ما دریغ نکردند. من خاطراتم با آنها تمام نشدنی است بسیار درس آموختم از اساتیدم و امیدوارم توانسته باشم اندکی از زحمات آن‌ها را جبران کرده باشم.
آقای دکتر شما در آزمون اعزام هم قبول شدید ولی چرا ترک وطن نکردید و در کشور ماندید؟
من در آخرین سری کنکور قبل از انقلاب  شرکت کردم. بسیاری از همکلاسی‌های بنده به خارج از کشور رفتند چون آن زمان بسیار راحت بود ولی من هرگز دوست نداشتم از ایران خارج شوم. چون ماندن پیش خانواده، دوستان و هموطنانم برای من لذت بخش‌تر از رفتن بود. شاید مشکلاتی بود و هست ولی لذت خدمت برایم مهم تر بود.
آقای دکتر اگر عشق به وطن را بخواهید معنی کنید چه می‌گویید؟
از زبان کسانی که سال‌ها در خارج از کشور بودند اما دوباره به ایران برگشتند می‌گویم که هرچند آنجا همه چیز خوب است ولی دل انسان از دوری وطن می‌گیرد من نیز این آرامش را انتخاب و در وطن ماندم و این عشقی‌است که به وطنم دارم.
کمی از خانواده‌ی خود برای ما بگویید؟
پدر و مادرم در قید حیات نیستند. ما هشت خواهر و برادر هستیم. من از نظر مادی در یک خانواده معمولی بزرگ شدم تمام دوران تحصیل خود را به مدرسه دولتی رفتم هیچ یک از فرزندان و خانواده ام در رشته‌ی پزشکی درس نخوانده اند. دو دخترم در رشته تربیت بدنی و پسرم در رشته مکانیک دانشگاه امیرکبیر تحصیل کرده است.
آقای دکتر اگر به گذشته برگردید باز هم این رشته انتخاب می‌کنید؟
من در دوران دانشجویی هدفم انتخاب رشته‌ی گوش و حلق و بینی نبود ولی بعد از انترنی به این رشته علاقه‌مند شدم و اگر دوبارها از نو شروع کنم حتما این رشته را انتخاب خواهم کرد. البته که امروزه این رشته اعتلای خوبی پیدا کرده و تخصص‌ها در این رشته بسیار توسعه یافته است. تعهدحرفه‌ای برای تمامی مشاغل لازم است اما در پزشکی بیشتر باید نمود داشته باشد. تعهدحرفه‌ای شاخه‌های تئوری هم دارد ولی به نظر من باید در عمل آموزش داده شود. تعهد در حرفه جزء مواردی است که باید از گفتار و رفتار اساتید نشات گیرد. به نظر من تعهد حرفه‌ای مهم‌تر از علم پزشکی است.
در پایان، آیا از زندگی خود راضی هستید؟
من همیشه راضی بودم و هستم. از زندگی توقع زیادی نداشتم و ندارم. دوست دارم همه‌ی مردم کشورم در صلح و آرامش باشد همیشه شاد باشند و در هر زمینه‌ای پیشرفت‌کنند.
از همراهی شما سپاسگزارم.

کلمات کلیدی
فریبا  مقدم
خبرنگار

فریبا مقدم

0 نظر برای این مطلب وجود دارد

نظر دهید

متن درون تصویر امنیتی را وارد نمائید:

متن درون تصویر را در جعبه متن زیر وارد نمائید *