استاد محمد علی نیکخو پایه گذار اولین همودیالیز و اولین دیالیز صفاقی در ایران و اولین پیوند کلیه در تهران
استاد پیشکسوت دانشگاه علوم پزشکی تهران: انتظار مرگ در بيماران كليوي، باعث پایه گذاری این روش مؤثر شد.
متن مصاحبه بشرح ذیل است:
سلام عرض می کنم آقای دکتر نیکخو خیلی سپاسگزارم از اینکه فرصتی به ما دادید در خدمتتان باشیم به عنوان یکی از اساتید و دانش آموختگان پیشکسوت دانشگاه علوم پزشکی تهران در محضر شما هستیم. دوست داریم خاطرات گذشته شما را همراه خودتان مرور کنیم اگر موافق باشید می خواهیم برگردیم به دوران کودکی تان و اینکه در کدام شهر بودید در واقع اگر دوست داشته باشید از دوران کودکی تان با هم یک مرور داشته باشیم .
تشکر می کنم. من هم سلام عرض می کنم، من متولد سال 1307 در تهران هستم از محله های قدیمی تهران. دبستان و دبیرستان را در تهران گذراندم، دبستان و سیکل اول که آن موقع وجود داشت در مدرسه بدر و متوسط سیکل دوم در دبیرستان علمیه که هم جوار شورای مجلس اسلامی است گذراندم، سپس در سال 1326 در کنکور دانشکده پزشکی شرکت کردم و در سال 1332 فارغ التحصیل دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران شدم و بعد از گذراندن دوره نظام وظیفه در همین دانشکده به استخدام در آمدم و در بیمارستان امام خمینی در بخش داخلی به ریاست دکتر صادق پیروز عزیزی که استاد بیماری های داخلی بود مشغول خدمت شدم. ابتدا به عنوان دستیار و به تدریج مدارج دانشگاهی را طی کردم و پس از آن تخصص بیماری های کلیه و استفاده از همو دیالیز در بیماران کلیوی را دنبال کردم. ابتدا در اینجا می خواهم راجع به استفاده از همو دیالیز در بیماران کلیوی صحبت کنم که در حدود 70 سال قبل، همو دیالیز یا همان کلیه مصنوعی به وسیله ویلیام کلف که یک پزشک هلندی بود درست شد و به تدریج تکمیل شد و در اختیار بیماران کلیوی قرار گرفت و پیدایش همین دستگاه باعث شد که تخصص بیماران کلیوی پا گرفت و در سال 1950 میلادی و واقعا با پیدایش همین دستگاه کلیه مصنوعی و همو دیالیز انقلابی در درمان بیماری های کلیه پیدا شد، بیماران کلیوی که تا قبل از این دچار نارسایی حاد یا مزمن کلیه بودند و کلیه شان به طور موقت یا دائم از کار می افتاد و در واقع محکوم به مرگ بودند، با کشف این دستگاه کلیه مصنوعی که به طور موقت جانشینین کلیه قرار می گرفت، این بیماران جان تازه ای گرفتند و از مرگ نجات پیدا می کردند. در نارسایی حاد کلیه که باعث می شد کلیه دو مرتبه به حال خودش برگردد و در نارسایی مزمن کلیه وقتی که به طور مکرر انجام می گرفت باعث از کار افتادن کلیه می شد، زندگی دوباره پیدا می کردند و مدتها زندگی می کردند.
50 سال قبل یعنی در سال 1339 در بیمارستان خمینی فعلی و در بخش آقای دکتر عزیزی که ما مشغول کار بودیم مرکزی برای درمان بیماری های کلیوی با همودیالیز ایجاد شد و برای شروع یک کلیه مصنوعی مدل فرانسوی خریداری شد و برای تشکیل این مرکز از پروفسور کورونیه معاون پروفسور هان بورژه که رئیس کلیه پاریس بود دعوت شده بود به تهران بیایند و این مرکز را برای کار راه اندازی کردند و یک اتاق برای آزمایشگاه مخصوص همین کار بیماران کلیوی و یک اتاق برای استقرار دستگاه اختصاص دادند و قرار شد که تیمی هم به اروپا برای آموزش همودیالیز و درمان های جدید بیماران کلیوی بفرستند و از همان موقع پیدایش تخصص بیماری های کلیه در ایران هم پا گرفت، البته این تیمی که انتخاب شد 5نفر بود یک پزشک که خود من انتخاب شدم 2تا پرستار از کلیه پرستارها انتخاب شدند و 2 تا تکنسین آزمایشگاه انتخاب شدند، ما به اروپا رفتیم ،3 نفر در فرانسه بودیم چون من و 2 تا تکنسین آزمایشگاه از بورس های فرانسه استفاده کردیم و برای پرستارها ی کلیه مصنوعی از بورس انگلستان استفاده کردیم و اون 2 نفر را به انگلستان فرستادیم تا دوره پرستاری کلیه مصنوعی را ببینند.
بعد از گذراندن دوره آموزشی در سال 1341 به ایران برگشتیم و در بهمن ماه سال 1341 کلیه مصنوعی را برای اولین بار در ایران در بیمارستان امام خمینی راه اندازی کردیم و اولین مریض که دچار نارسایی مزمن کلیه بود و مرحله اشتداد این بیماری را طی می کرد و در اغما بود را زیر دستگاه گذاشتیم و مریض بعد از 3،4 ساعت که زیر دستگاه بود حالش خوب شد و به هوش آمد. البته قبل از اینکه مریض را زیر دستگاه بگذاریم، دکتر عزیزی اصرار داشت که ابتدا ما از سگ استفاده کنیم و سگ را زیر دستگاه بگذاریم. سگی را از قسمت فیزیولوژی دانشگاه آوردیم و مدت 1ساعت قبل از اینکه مریض را زیر دستگاه بگذاریم سگ را گذاشتیم و خوشبختانه سالم زیر دستگاه قرار گرفت و با سلامت رفت. در هر حال از آن موقع ما توانستیم برای درمان بیماران کلیوی از این دستگاه استفاده کنیم، مواد سمی و زائدی که در بدن جمع می شود باید به وسیله کلیه دفع شود، در نارسایی حاد کلیه وقتی کلیه ها از کار افتاد این مواد در بدن احتباس و باعث مرگ بیمار می شود و همین طور اختلالاتی که در آب و وضع املاح الکترود های بدن پیش می آید باعث ناراحتی های بیمار می شود و این دستگاه به طور موقت می تواند جانشین کلیه قرار بگیرد و این مواد را به طور موقت از بدن دفع کند و به بدن فرصت می دهد که کلیه دو مرتبه به حال اول خود برگردد، ولی در نارسایی مزمن کلیه به طور کل کلیه از کار می افتد و برای همیشه مریض بدون کلیه است یعنی اصلا محکوم به مرگ است. به این ترتیب مریض می تواند مدت ها به زندگی خود ادامه دهد. این دستگاه، دستگاه بزرگی بود به طوری که از یک استوانه به طول 110 سانتیمتر و شعاع 30 سانتیمتر، در داخل یک مخزن بزرگ که 100 لیتر مایع در آن قرار می گرفت و در آن می چرخید که اسمش همان کلیه مصنوعی در حال چرخان بود و روی این استوانه 45 متر لوله از جنس سلفون می پچیدیم. داخل این لوله خون مریض عبور می کرد از یک طرف وارد می شد و از طرف دیگر وارد بدن مریض می شد و این استوانه داخل یه مایع آبی که می گذشت و این آب دارای همان املاحی بود که داخل خون بود به مقدار همان املاح، نمک، بی کربنات سود، کلر کلسیم، گلوکز و ... بود. وقتی این سلوفانی که داخلش خون می گذشت از داخل این مایع که عبور می کرد، مواد زائد خود را به این مایع می داد و این مایع را هم هر یک ساعت ما عوض می کردیم چون در آن مواد زائد انباشته می شد با خون یک سطح می شد آن وقت دیگر از خون خارج نمی شد. باید یک اختلاف سطحی در غلظت داشته باشند که این مواد بتوانند از خون خارج شوند. مایعی که در آنجا در 100 لیتر بود هر ساعت عوض می کردیم. شما الان اگر این دستگاه کلیه های مصنوعی را ببینید چقدر کوچک شده و مثلا ً 110 سانتی اش تبدیل به یک فیلتر 20 سانتیمتری شده و آن سلوفان تبدیل به رشته هایی شده که در خیلی رشته های باریک در داخل این قسمت فیلتر هست در هر حال آن محلول و تمام املاح را من خودم می ساختم. ما آنجا ترازویی داشتیم و این املاح را می کشیدیم و داخل آب می ریختیم و خودم هم دستم را در داخل ظرف آب می کردم و آب را هم می زدم که این محلول خوب آماده شود چون لازم نبود استریل باشد چون میکروب ها نمی توانستند از این غشاء سلفونی وارد خون شوند به این ترتیب 3،4 ساعت طول می کشید تا ما لاین دستگاه را آماده کنیم 4 یا 5 ساعت هم زیر دستگاه مریض می گذاشتیم به طوری که صبح تا شب وقت ما را می گرفت که یک جلسه مریض را زیر این دستگاه بگذاریم. این دستگاه را ما به وسیله 1200 یا 1300 سی سی خون پر می کردیم، در ابتدا خونی که هم گروه با آن مریض باشد که وقتی خون مریض وارد دستگاه می شود و از آن طرف دوباره وارد بدن می شود، کمبود در دستگاه نماند ولی دستگاه های فعلی به هیچ وجه احتیاج به خون ندارند فقط شاید با یک شیشه کوچکی سرم فیزیلوژیک پر می شوند. در ابتدا این دستگاها فقط برای مریض هایی بود که دچار نارسایی حاد کلیه بودند چون دستگاه ها بزرگ بود و قابل استفاده به شکلی نبود که مریض بتواند هر3 یا 4 بار زیر این دستگاه بنشیند، دستگاه های الان دستگاه های کوچکی هستند که می شود آنها را هفته ای 3 یا 4 دفعه 2یا 3ساعت استفاده کرد و بدن مریض تصفیه شود و به این ترتیب مریض هایی که دچارنارسایی مزمن کلیه هستند مدتها می توانند زندگی کنند ولی با آن دستگاه ها اصلا ًنمی شد، به همین جهت ما فقط برای نارسایی حاد کلیه به کارمی بردیم گاه گاهی هم نارسایی مزمن کلیه ، که یک یک مراحل حادی پیدا می کردند 1 یا 2 جلسه زیر آن دستگاه می گذاشتیم. درهرحال این دستگاه وقتی دربیمارستان امام خمینی به کار افتاد از تمام شهرستانها ما مرتب مریض داشتیم به علل مختلف که یا سمومی خورده بودند یا دارویی خورده بودند که برای کلیه اثرات سمی داشت یا به علل دیگر که کلیه شان به طور موقت از کار می افتاد و این ها محکوم به مرگ بودند. ممکن بود خودشان خوب شوند و به حال اولیه برگردند ولی غالبا ً اینها فوت می کردند و این مریض ها را 4 یا 5 جلسه به فاصله 4 ،5 روز زیر این دستگاه می گذاشتیم مدت 1 ماه یا 1ماه و نیم و آنها را در همان مرحله حاد که دیگر به طورکل ادرارشان قطع می شد نگه می داشتیم ، نمی گذاشتیم که از آن مواد سمی که در بدنشان احتباس پیدا می کرد فوت بکند تا اینکه کلیه دوباره شروع می کرد به سلامت پیدا کردن و درست شدن و به کار خودش ادامه می داد، در این موقع اتفاقاً خاطره ای دارم راجع به این مریض های حادی که می آمدند، تعداد زیادی از خانم ها برای خودکشی سوبلیمه می خورند و این سوبلیمه که یک ملح جیوه و بی کلرید جیوه و یک ملح معدنی جیوه است که فوق العاده ماده سمی است و اگر کسی بخورد و این وارد بدنش شود کلیه ها را در یک مدت کوتاه به کلی از کار می اندازد، و اغلب هم مردم می دانستند که این سوبلیمه یک ماده سمی است و افرادی که می خواستند خودکشی کنند اغلب می رفتند اینها را می گرفتند و می خوردند که اغلب خانم ها بودند که اینها دچار نارسایی حاد کلیه می شدند و از شهرستانهای مختلف به تهران می آمدند. وقتی با اینها صحبت کردیم فهمیدیم اکثراً کارمند آرایشگاه ها هستند، آرایشگاه های زنانه در سابق می دانید خانم ها فرهای 6 ماهه و 1 ساله می زدند ولی اخیرا ً منسوخ شده و از این فرها کسی به کار نمی برد، آن وقت در زدن این فرها معمولاً از این سوبلیمه استفاده می شد و سوبلیمه هم راحت در دسترس اینها بود و داخل دستگاهیشان ، ما یکی دو مورد از این آرایشگاه ها رفتیم و از نزدیک دیدیم خانم ها هم می دانستند که یک دوای سمی است اگر کسی بخورد در آن واحد خواهد مرد و بسیار کشنده است این است که اغلب هم در خانم هایی جوان که مثلاً با شوهرشان دعوا می کردند یا به هر علت دیگری ناراحتی پیدا می کردند یک دفعه از این قرص ها برداشته و چند عدد می خوردند و بعد دچار نارسایی شدید کلیه می شدند و کلیه شان از کار می افتاد و اغلب هم محکوم به مرگ بودند و به همین جهت همان موقع ما نامه ای نوشتیم و به وزارت بهداری دادیم که تمام اینها از این آرایشگاه ها و فروشش به طور کلی دیگر منسوخ شد. حالا در مورد دیالیز صفاقی صحبت می کنیم می دانید در کنار این دستگاه کلیه مصنوعی یا همودیالیز کم کم وسیله دیگری پیدا شد ساده تر و راحت تر که همان کار را می توانست انجام دهد بدون اینکه از خون مریض اصلا ً استفاده کند که اسم آن، دیالیز صفاقی بود و در اینجا ما از صفاق مریض در حفره شکم او استفاده می کردیم برای تصفیه بدن مریض، می دانید که حفره شکم به وسیله یک غشایی به اسم صفاق پوشانده شده و از احشاء دیگر شکم که همان روده ها و این ها باشد جدا می شود، اگر ما آن محلول دیالیزی که استوانه باید در داخل آن بچرخد و تبادل خونی انجام گیرد را داخل شکم مریض می ریختیم، یعنی یک لوله در داخل شکم مریض می گذاشتیم و از جدار شکم مریض سوراخی ایجاد می کردیم و یک لوله می گذاشتیم و آن محلول را به اندازه 2 لیتر داخل شکم مریض می ریختیم و آن پرده صفاق فاصله ای بود بین این محلول و مویرگ هایی که در آن روده ها قرار می گرفتند، به این ترتیب تبادل خونی انجام می گرفت یعنی مواد سمی بعد از نیم ساعت، 3 ربع ، ا ساعت صبر می کردیم و یک تبادل بین خون و این محلول و غشاء پریتوئن که در حد فاصل بین آنها قرار داشت قرار می گرفت و این مواد سمی از آنجا رد می شد و وارد این محلول می شد و این محلول را هم یک ساعت، 2 ساعت بعد خارج می کردیم و دوباره محلول جدید می ریختیم. این ما حصل دیالیز صفاقی را تشکیل می دهد.
من در سال 1346 مجله بریتیش مدیکال ژورنال را که مطالعه می کردم دیدم که این جریان دیالیز صفاقی آنجا نوشته شده و شرح داده بود و کاملا ً محلولش را درآنجا ذکر کرده بود. من هم همین مجله و محلوهایش را به داروخانه بیمارستان امام خمینی دادم و به خانم دکتر لکستانی که مدیر آن داروخانه بود و گفتم که شما می توانید این را در شیشه های متعدد برای ما بسازید و برای اولین بار ایشان محلول را برای ما در 20 تا 30 عدد شیشه تهیه کردند و ما برای اولین بار عمل دیالیز صفاقی را انجام دادیم و از همین لوله های کاتر خود کلیه مصنوعی من یک تکه بریدم و شکم مریض را سوراخ کردیم. و این لوله را داخل حفره شکم گذاشتیم و با این محلول که ایشان تهیه کرده بود همین طور مرتب یک دیالیز صفاقی انجام دادیم و اولین دیالیز صفاقی را ما به این ترتیب انجام دادیم و بعداً فرمول آن را به انستیتوپاستور دادم چون آن موقع انستیتیوپاستور بود که سرم های مریضها را تهیه می کرد و از آن به بعد دیگر انستیتیو پاستور سرم دیالیز صفاقی را در شیشه های 1 لیتری تهیه می کرد و در جعبه ها می گذاشت که حداقل ما 20 تا 30 عدد شیشه و گاهی هم بیشتر لازم داشتیم که 24 ساعت مریض را که دیالیز صفاقی می کردیم باید به کار می بردیم و به این ترتیب دیالیز صفاقی را هم ما در کنار همو دیالیز در بیمارستان امام خمینی برای اولین بار در سال 1346 شروع کردیم و به انجام رساندیم .
حال چه فرقی بین دیالیز صفاقی و همودیالیز هست؟ در همودیالیز از خون مریض استفاده می شود و با این کار تصفیه خیلی سریع تر انجام می گیرد به طوری که کاری که مثلا کلیه مصنوعی یا همودیالیز ظرف 3 یا 4 ساعت انجام می دهد با دیالیز صفاقی طرف 48 ساعت انجام می گیرد، البته دیالیز صفاقی را از ابتدا در همان نارسایی حاد کلیه به کار بردیم ولی بعد ها یواش یواش در نارسایی مزمن کلیه هم به کار رفت که هم اکنون همانطور که همودیالیز به طور مکرر در بیمارانی که دچار نارسایی مزمن کلیه هستند به کار می رود دیالیز صفاقی را هم می شود به همین ترتیب انجام داد به طوری که مثلا طرف 24 ساعت 4 دفعه محلولی در 2 لیتر داخل شکم مریض می ریزند 6 ساعت آنجا باقی می ماند بعد از 6 ساعت خارج می شود و دوباره محلول جدید ریخته می شود و این کار را به خود مریض یاد می دهند و خود مریض آن را انجام می دهد و به این ترتیب در مواقعی که مریض نتواند از همودیالیز استفاده کند، مثلا رگهایش خوب نیست یا اینکه نمی تواند تحمل کند از دیالیز صفاقی استفاده می شود و مدتها می تواند زندگی کند. بنابر این ما این دو روش را برای اولین بار در دانشکده پزشکی تهران و به طور کلی برای اولین بار در ایران انجام دادیم و در خدمت مریض های کلیه قرار گرفت. و من فکر می کنم نهالی که ما آن موقع کاشتیم الان به صورت یک درخت تنومندی شده که همه سرتاسر این مملکت را گرفته و شما در هر شهرستانی و هر بخشی بروید بخش همودیالیز دارد و خیلی خوشحال می شویم.
آقای دکتر نیکخو ظاهرا پیوند کلیه هم برای اولین بار در بیمارستان امام خمینی توسط شما انجام شده است؟
بله در دانشگاه تهران برای اولین بار پیوند کلیه را در بیمارستان امام خمینی انجام دادیم و آن هم از یک مریض زنده در سال 1348 که حاضر بود یک کلیه اش را به جوانی بدهد. البته پیوند کلیه اولین بار در شیراز انجام شده بود ولی بعدا در تهران و در دانشگاه تهران برای بار دیگر انجام شد. البته برای مدتی متوقف شد ولی باز دوباره این پیوند راه افتاد و الان هم می بینید که خیلی خوب این عمل در ایران انجام میگیرد.
بله این عمل یکی از عمل هایی است که درصد موفقیتش خیلی بالاست و فکر می کنم بیمارستان سینا بیش از 3 یا 4 هزار پیوند موفق کلیه داشته.
بله دیگر این عملی است که در اکثر بیمارستانها انجام می شود در بیمارستان سینا و دیگر بیمارستانها که یک کار روتین شده چون مریضهایی که کلیهشان به کل از کار می افتد مدت مدید هم نمی شود در این دستگاه قرار گیرند چرا که خسته و زده می شود از این که مدتی زیر این دستگاه قرار گیرند. باید مدتی بعد آنها را برای پیوند کلیه معرفی کرد یعنی می بینید که باید کلیه ای که به بدن آنها می خورد پیوند کرد و ممکن است چندین سال با آن کلیه زندگی کنند ولی وقتی آن کلیه هم دفع شود دوباره آنها می روند زیر دستگاه و به وسیله کلیه مصنوعی زنده می مانند و همین طور مدتی با همودیالیز و دستگاه و مدتی با پیوند به همین ترتیب آنها عمر نسبتا طولانی خواهند داشت و این داستان کار کلیه مصنوعی بود.
باتوجه به اینکه در توصیحات خودتان هم فرمودید کار با دستگاهها و شرایط آن موقع خیلی سختتر از امروز بوده ولی چه چیزی باعث شده تا شما علی رغم همه مشکلات، کمبودها و سختی هایی که وجود داشت این کار را دنبال کنید؟
مریضهای کلیه را که می بینید کلیهشان از کار می افتد و تقریبا محکوم به مرگ می شوند وضعی است ناراحت کننده و همه آن موقع در فکر آن هستند که راه نجاتی برای مریضها پیدا شود و این افتخار برای اولین بار برای آن پزشک هلندی بود که این همودیالیز را کشف کرد و بعدا هم تکمیل شد و در همه جا استفاده شد و ما هم در این جا دیدیم که برای این مریض ها می شود کاری کرد. رئیس بخش آن زمان آقای دکتر عزیزی بود که اصلاً علاقه خاصی به بیماران کلیوی داشت و ایشان در آن زمان پادرمیانی کردند و پیشنهادی را به دانشگاه دادند که این کلیه مصنوعی را بگیرند و در آن موقع خب ما پیشقدم شدیم و حاضر شدیم که برای این کار برویم که شاید این کار در مملکت ما هم صورت گیرد و خوشبختانه این اتفاق افتاد و من خوشحالم که در خدمت بیماران کلیوی قرار گرفتیم.
استاد دوست داریم از زندگی شخصی خودتان بیشتر برایمان بگویید، چند خواهر و برادر هستید؟
خانواده ما 2 پسر و 3 دختر داشت و آن موقع هم که می دانید مرسوم نبود همه درس بخوانند و تحصیل کنند. ما 2 پسر درس خواندیم و دانشگاه رفتیم. من فرزند دوم خانواده بودم و خواهران ما هم تحصیلاتشان در حدود ابتدایی و متوسطه بود ولی من و برادرم تحصیلات دانشگاهی داریم. ایشان هم دکتری شیمی گرفتند و استاد دانشگاه علم و صنعت بودند حالا بازنشسته شدند ولی اکنون استاد دانشگاه آزاد هستند و به کار خود ادامه می دهند و ما هم که در دانشکده پزشکی به کارمان ادامه دادیم.
در مورد زندگی خودتان بگویید، اینکه در چه سالی ازدواج کردید از همسرتان و فرزندانتان بگویید.
همسر من دیپلم داشتند و از بستگان ما بودند. من 3 پسر دارم و 2 دختر. یکی از پسران من مهندسی شیمی از انگلستان دارد و 18 سال در انگلیس بود و آنجا کار می کرد بعد به ایران آمد مدتی در اینجا بود و در دانشگاه علم و صنعت به عنوان هیئت علمی استخدام شد ولی باز به انگلیس بازگشت و مشغول به کار شد و حالا هم دوباره به ایران بازگشته و امیدوارم که این بار ماندگار شود. پسر دیگرم هم داروساز است و پسر دیگرم هم در آلمان بسر می برد. و از 2 دخترم یکی لیسانس تغذیه از آمریکا است و در حال حاضر در ایران خانه دار است زیرا دوست نداشت سر کار برود و دختر دیگرم هم که دیپلمه است نیز خانه دار است.
آقای دکتر روند کار در گذشته نیاز به انجام یک سری تحقیقات داشته که توانسته اید کارهایی را برای اولین بار انجام دهید. اما امروزه می بینیم که انجام کارهای تحقیقاتی بیشتر شده، شما انجام تحقیقات در گذشته را با تحقیقات امروزه چگونه مقایسه می کنید؟
انجام تحقیقات الان خیلی بهتر و بیشتر از سابق است چون وسیله و امکانات است و اینکه پزشکان به انجام تحقیق بیشتر تشویق می شوند. آن موقع هم تحقیق بود و همین کارهایی که ما انجام دادیم همه تحقیق بود. ولی مثل الآن امکانات خیلی نبود و بیشتر سعی می کردیم کارهای مریضها را بیشتر راه بیندازیم ولی الان هم همین کارها انجام می گیرد و در کنارش هم تحقیقات بیشتر در حال انجام است و این به خاطر آن امکاناتی است که حالا وجود دارد و افراد بیشتری هستند که تحقیقات بیشتر از گذشته انجام می دهند و البته خیلی بهتر.
البته از نسل جوان هم انتظار می رود که کارهای بیشتر انجام دهند؟
بله حتما همین طور است.
شما که خارج از کشور برای گذراندن دوره خود رفتید و تجربه زندگی در خارج از کشور را داشتید چطور شد که برای زندگی به خارج نرفتید؟
ما فقط برای کار رفته بودیم و اینکه دوره ای ببینیم و برگردیم اینجا مستقر شویم و این کار را در اینجا راه بیاندازیم. این درست نبود که برویم آنجا و برنگردیم.
پس از آن چطور به خارج از کشور عزیمت کردید؟
مدتی در آلمان و مدتی هم در انگلیس برای گذراندن دوره های کوتاه برای همین قسمت کلیه رفتیم یک ماهی در انگلیس بودیم در بخش پروفسور شیکمن مدتی کار کردیم البته بعد از آنکه از فرانسه برگشتیم مدتی هم در آلمان بودم باز در همان مدت کوتاه در یکی از بخش های کلیه در شهر کلن و در آنجا چندهفته ای بودیم و دعوت داشتیم برای وضع کارهای کلیه و کلیه مصنوعی و ... در هر حال هیچ وقت فکر نمی کردم که آنجا بمانم. چون وضع فرهنگ و وضع کار در اینجا با آنجا به کل فرق دارد. در ثانی مملکتمان و دولتمان برای ما خرجی کرده بود برای اینکه ما طبیب شویم یا کلا تخصصهای دیگری بگیریم و درست نبود که ما برویم آنجا و حق این بود که برگردیم و همین جا در خدمت بیماران خودمان باشیم.
متاسفانه در بین جوانهای امروزی فکر رفتن و ترک دیار بیشتر دیده می شود نظر شما دراین خصوص چیست؟
به نظر من این کار درستی نیست. همه ما بخصوص پزشکان باید دین خود را به مملکت و به مردم نیازمند ادا کنند.
از دوستان قدیمی خود، هم دوره ای هایتان، از استادان قدیمی کسی را به خاطر دارید که رفتارش بر شما بیشتر تاثیر داشته باشد؟ اینکه از رفتار و گفتار ایشان به عنوان الگو استفاده کرده باشید؟
باید در درجه اول از استاد خودم آقای دکتر صادق پیروز عزیزی که استاد کرسی بالینی دانشکده بود و ایشان بیشتر برای ما الگو بود یاد کنم. ایشان در کارشان بسیار دقیق بودند. سروقت می آمدند و برای مریضها خیلی دلسوزی می کردند. ایشان برای ما واقعا یک الگو بودند. از دوستان قدیمی که بخواهم نام ببرم از آقای دکتر مسلم بهادری من اسم ببرم که هم اکنون رئیس دفتر ارتباط با دانش آموختگان است و همانطور که خود گفتید در خدمت ایشان همکاری می کنید. وقتی که من از فرانسه برگشتم ایشان در انگلیس بودند و در آنجا دورههای آسیب شناسی می دیدند و در آنجا بیوپسی کلیه بسته را ایشان یاد گرفتند و آمده بودند در ایران انجام می دادند. وقتی که ما در فرانسه بودیم بیوپسی کلیه می کردند ولی بیوپسی کلیه باز انجام می دادند. پروفسور هامورژر مخالف انجام بیوپسی بسته بود. بیوپسی بسته به این ترتیب است که سوزنی از پوست وارد کلیه می کردند و یک تکه از کلیه را در می آوردند بدون اینکه پوست را بشکافند یا برش دهند ولی بیوپسی باز به این ترتیب بود که مریض به اتاق عمل می رفت و بی هوش می شد و آنجا یک شکاف کوچکی در ناحیه کلیه روی پوست می دادند و بعد جراح کلیه را پیدا می کرد و با دست لمس می کرد و از همین شکاف یک تکه از کلیه را برمیداشت. به همین جهت من یکی از سوزنهای مخصوص بیوبسی باز را با خودم از فرانسه آورده بودم و در بخش نیز گاه گاهی بیوبسی باز انجام می دادیم. برای این کار باید مریضها را به اتاق عمل می بردیم و بیهوش می کردیم و اغلب مریضها حاضر به این کار نمی شدند. ولی آقای دکتر بهادری بیوبسی بسته انجام می داد و خیلی راحت تر بود. برای این کار یک بی حسی روی پوست و در ناحیه کلیه و یک شکاف کوچک می داد و سوزن را وارد می کرد و درمی آورد و کم کم این کار رواج گرفت و آنهایی که بیوبسی باز می کردند دیگر کارشان منسوخ شد به طوری که در فرانسه و... همه بیوبسی باز را کنار گذاشتند و همین بیوبسی بسته انتخاب شد که خیلی راحت تر و بهتر بود و آقای دکتر بهادری به ما کمک می کرد البته خود ما هم تک و تک بیوبسی انجام می دادیم ولی اغلب از آقای دکتر بهادری کمک می گرفتیم و مریضهایی که می آمدند و نیاز به بیوبسی داشتند از ایشان خواهش می کردیم و می آمدند و بیوبسی کلیه انجام می دادند و خیلی برای ما مورد استفاده بود. سپس با آقای دکتر بهادری و یکی دو تا از استادان دیگر تشکیل انجمن نفرولوژی را در ایران دادیم. در سال 1342 آقای دکتر بهادری خزانه دار انجمن نفرولوژی شدند و خودم اولین دبیر انجمن نفرولوژی ایران شدم و مرحوم آقای دکتر معتضدی هم رئیس انجمن شد و این انجمن نفرولوژی را ما با کمک آقای دکتر بهادری مدت 2 سال همینطور اداره می کردیم و جلسات ماهانه ای داشتیم که همه جمع می شدند، کسانی که دوستدار این بیماریهای کلیه بودند می آمدند و همین بیوکسی های کلیه و یا مریضی هایی که لازم بود اینجا مورد بحث و بررسی قرار می دادیم این است که انجمن نفرولوژی را هم برای اولین بار در ایران ما تأسیس کردیم که الآن هم به کار خود ادامه می دهد و اولین کتابی که درباره دیالیز و همودیالیز در ایران نوشته شد خود من تألیف کردم و در سال 1353 به نام "تنظیم آشفتگی های بدن در بیماری های کلیه" به وسیله چاپخانه دانشگاه و انتشارات دانشگاه چاپ و منتشر شد، مقالات متعددی هم داشتیم چه در مجلات داخلی و چه در مجلات خارجی منتشر کردم.
در کنگره یا همایشی جایزه ای گرفتید؟
البته کنگرهای زیادی شرکت داشتهام ولی جایزه نگرفتم. یادم می آید در بیمارستان امام خمینی جشنی برگزار شد و از همه استادهای بازنشسته دانشگاه قدردانی می کردند که حدود 5 سال پیش و در هفتادمین سال تأسیس بیمارستان خمینی بود.
چه سالی بازنشسته شدید استاد؟
در سال 1354 بود که بازنشسته شدم ، گاه گاهی البته می رفتیم و در کنگره های نفرولوژی یا کلیه شرکت می کردیم .
ارسال به دوستان