زهرا گودرزی: من پرستارم خیلی قدرت دارم و کارهای زیادی میتوانم انجام دهم
در ادامه سلسله گفتوگوهای طلایهداران دانشگاه این بار با زهرا گودرزی عضو هیئتعلمی دانشکده پرستاری مامایی گفتوگو کردیم در این مصاحبه سرکار خانم الهه متین شاگرد سابق و همکار ایشان هم ما را همراهی کرد.
او به معنای واقعی پرستار است و زندگیاش را برای این حرفه گذاشته. خسته نمیشود، گلایه نمیکند و ناله نمیزند، چون مفهوم درد را یاد گرفته بنابراین هیچگاه به رفتار ناله مریض عادت نمیکند. او صادق است و خاطرهای را برایمان بازگو میکند که شاید کمتر کسی حاضر شود از آن پرده بردارد. میگوید هیچوقت یاد ندارم که خستگی را با خودم بیرون برده باشم. او پرستاری را رفتاری خردمندانه و لیاقت فرشته گونه و الهی می داند و از آن به عنوان عشق و هنر یاد می کند. حتی وقتی با من مصاحبه میکند از من هم مراقبت میکند...
در ابتدا یک معرفی از خودتان بفرمایید؟
من زهرا گودرزی هستم فرزند دوم خانواده، در بهمن سال 1335 در بروجرد متولد شدم 4 خواهر و یک برادر دارم فرزند اول فوت شده است بهاینترتیب من فرزند ارشد هستم پدر و مادرم به رحمت خدا رفتهاند. والدینم از باب دینداری و راستکرداری و صفات خوب انسانی، کامل بودند من زمانی که در تدریسم میخواستم نقش والدین را برای دانشجویان تشریح کنم حس میکردم در حال تشریح پدر و مادر خودم هستم. یکی از آرزوهایم بهعنوان یک پرستار این است که همه بچههایی متولد میشوند خصوصیات خوب پدر و مادرهایشان را داشته باشند.
پس از به پایان رساندن سالهای دبستان و دبیرستان، سال 1355 در کنکور شرکت کردم و در رشته مهمانداری قبول شدم اما به علت اندازه قد و وضعیت فیزیک بدنیام نتوانستم وارد این رشته شوم. رادیولوژی هم قبولشده بودم اما به علت اینکه ما را ترسانده بودند که اشعه دارد و ممکن است مشکلاتی را به وجود آورد نرفتم. سرانجام پرستاری را انتخاب کردم در ابتدا به اهمیت این رشته خیلی آگاه نبودم و فکر میکنم هنوز هم انتخاب دانشجویان پرستاری نیز همینطور است و آگاه به این رشته نیستند. به دلیل اینکه اطلاعات زیادی به آنها داده نمیشود و حرفه پرستاری به جامعه خوب معرفی نمیشود، اما وقتیکه وارد این رشته شدم خاطرم هست که شش ماه اول - ترم یک - به بالین نمیرفتیم. اردیبهشت سال بعد ما را به بالین فرستادند اولین بخشی که رفتم بخش ارتوپدی بیمارستان شریعتی بود وقتی وارد شدم جوان بیماری را روی تخت دیدم که التماس میکرد که من پایم درد میکند و از دیشب نتوانستم حرکت کنم و پهلوبهپهلو بشوم همانجا من احساس کردم چقدر راحت میشود با بیماران کار کرد، جابجایش کردم و زیر پایش بالش گذاشتم و حتی حمامش دادم چون روزهای فن من که اصطلاحاً پراتیک گفته میشود را میگذراندم؛ وقتی کارم تمام شد خیلی برایم دعا کرد بعدازآن آرامآرام متوجه شدم که جای خیلی خوبی آمدم و با همان نیت ذهنی من که امدادرسانی و کمکرسانی و مراقبت هست مطابقت دارد. بیشترش هم مدیون رفتار پدر و مادرم بود زیرا رفتار انسان دوستانهای داشتند. هیچوقت به یاد ندارم که پدرم اجازه بدهد بخواهیم از کسی غیبت کنیم همیشه میگفت سرتان به کار خودتان باشد، خوب و بد هرکسی را خدا میداند. من فکر میکنم این باعث شد تا من بهراحتی با حرفهام انس گرفتم. هیچوقت هم فکر نکردم در حرفه خودم راههای دررو پیدا کنم، هیچوقت به پیشرفت فردی فکر نکردم که مثلاً بروم PhD بخوانم و یا کارهای دیگر. فکر میکردم عمق مراقبت، رسیدگی به مریض است بههرحال همینجوری ادامه پیدا کرد تا الآن که متوجه شدهام هیچ کاری انجام ندادهام من باید خیلی بیشتر از این کار میکردم. بااینکه هیچ جا کم نگذاشتهام ولی الآن احساس میکنم که فرصتها را از دست دادهام.
سابقه جبهه هم دارید؟
بله سال 62 بود شاید 4 سال بیشتر سابقه کار نداشتهام که یک روز به من تلفن زدند که برای جبهه اسمنویسی میکنند وقتی به من گفتند بلافاصله بدون اینکه بپرسم شما کی هستید؟ اعلام آمادگی کردم. فردای آن روز، نامهای به دستم دادند که از این تاریخ مأموریت داده شده که به جبهه بروم. در جبهه بود که مفهوم امدادرسانی و مراقبت را متوجه شدم و با ذهنیتهایی که از قبل در دروس پرستاری داشتم تازه متوجه شدم چقدر کارم بااهمیت است. آرزو میکنم هیچوقت جنگ نشود ولی این جنگ در تاریخ ایران طور خاصی بود ازآنجاییکه من به مسائل تاریخی و اجتماعی توجه دارم فکر میکنم دفاع مقدس در تاریخ ما جور دیگری بود باید در محیط قرار بگیری تا متوجه شوی. هرکسی که به آنجا میآمد عاشق بود، من برای مأموریت دو هفته رفته بودم اما 50 روز آنجا ماندم.
کدام منطقه؟
اهواز بودم در آن زمان ورزشگاه اهواز را با نام نقاهتگاه انصارالحسین برای شیمیاییها آماده کرده بودند و ازنظر امنیتی هم اعلام نمیشد که برای این منظور آماده شده بود. وزارت بهداشت احتمال چنین حملهای را میداد هرلحظه که یاد جبهه میافتم به دنیای دیگری میروم. آنهمه ایثار و فداکاری را باید ارج بنهیم.
خاطرهای از آن زمان بفرمایید؟
یادم هست روزی که فراغت پیدا میکردیم و مجروحان نیز از شدت دردشان کم میشد خاطراتشان را تعریف میکردند و ما هم میشنیدیم. اگر این ماجراها در هر ارتش دیگری در دنیا اتفاق افتاده بود، قشنگترین فیلمها را میساختند. در حملهای که برای گرفتن جزیره مجنون انجام شده بود مجروحی برای ما تعریف کرد که تا بصره وارد شده بودند و میگفت وقتی پیشروی میکردیم باید خانه به خانه میگشتیم تا دشمن به ما پاتک نزند به خانهای رسیدیم که در پستوی خانه مادر و سه دخترشان درحالیکه قایم شده بودند با دیدن ما خیلی ترسیده بودند. میگفت ما بااینکه زبان عربی بلد نبودیم راه فرار را نشانشان دادیم. اینکه سرباز در حال جنگ باشی و آن روز کشته زیاد داده باشی و بحثها و خاطرههای تجاوز دشمن و غیره در نظرت باشد. ولی بااینحال بچههای ما چنین رفتاری را با دشمن کردند واقعاً آدم فکر میکرد هر چه از مجروحان، پرستاری کند کم است در آن شرایط انسان فکر میکرد که اینها اصلاً نیروهای آدمی نیستند و شاید فرشته هستند. ما در جنگ نظافتچی که نداشتیم خودم تی میکشیدم و دکتر هم که کارش تمام میشد همراه با بقیه همکاران اتاقها را تمیز میکردیم زیر پای مجروحان و ملحفهها را مرتب میکردیم طوری که یکی از آنها برایم نامه نوشت که من میخواستم برای مرخصی بروم اما وقتی شماها را دیدم تصمیم گرفتم دوباره به خط برگردم. من واقعاً خوشحال هستم که روزهای زندگیام را با حرفه پرستاری در این جامعه گذراندم. امروزه خود پرستاری شاید کلمهاش ساده گفته بشود ولی پرستاری دنیای بسیار بزرگی است پرستاری یک مراقبت است و تئوریسینهای بزرگی هم دارد. من تصورم این است که در جامعه خودمان نتوانم نقدها را آشکار بگویم، اگر همه ما پرستاران بهخصوص کسانی که در مقاطع بالاتر تحصیل میکنند اگر گرایش واقعیشان به بیمار و مراقبت باشد خیلی کارها در کشورمان میتوانیم انجام دهیم. میتوانیم پرستاری را به یکرشته پیشرفته برسانیم این رفتاری است که من بهخصوص در مدارج دکترا توقع دارم که با توجه به حفظ ایمان به بیمار و مراقبت از بیمار در بالین، تئوریهای پرستاری را پیش ببرند. ما الآن با تئوریها تدریس و تحقیق میکنیم ولی به مفاهیم مراقبتی در بالین خیلی توجه نداریم یعنی نمیتوانیم پیادهسازی کنیم درست بر عکس جاهایی که پیشرفت کردهاند، آنها مفاهیم علمی پرستاری را در مراقبتهایی که انجام داده اند، پیدا کردند یعنی تئوریها را از لابهلای مراقبتها ساختند، مراقبت انجام دادند و دیدند که بهطور مثال فرضیه کنترل نور و صدا و یا محرکات حسی کم و زیادش چقدر بر افراد بیمار صدمه زا است.
بنابراین تئوری ها بحث های کم مایه نیستند و از پایه های مهم پرستاری و پرستار شدن به شمار میروند. ما خوشبختانه یا متأسفانه نمیدانم تئوریها را گرفتهایم و در ذهنمان ریختهایم ولی به اجرای آنکه نتیجهاش فایده برای مریض است نمیرسیم که این خلأ بزرگی را ایجاد میکند درحالیکه پرستاری خردمندی ژرف و عمیق در کنار مراقبت از بیمار است و با یک حس نوعدوستی که در رفتار یک مراقبتکننده باید باشد ترکیب میشود این خردمندی و نوعدوستی و علم مراقبت با هم تلفیق میشود و مراقبت از بیمار میشود.
خیلی هم پیچیده نیست شما فرض کنید مریض ما درد دارد من پرستار متوجه درد او میشوم باید بگویم جانم درد داری؟ چشم الآن مسکن شما را میآورم با این گفتار تا بخواهی بروی مسکن را بیاوری زودتر مسکن را تزریق کردهای با یک کلمه جانم به مریضت طوری صحبت کردی که گویی متوجه او هستی آنقدر این کار ارزش بالایی دارد که قابلاندازهگیری نیست با یک لبخند که مسکن را هم بزنی بهترین و قشنگترین مراقبت انجام شده است. واقعاً کسانی که به مراقبت علاقه دارند و اخلاق پرستاری خوبی داشته باشند خودشان بیشتر سرشار از شادی میشوند، اصلاً خود فرد بیشتر احساس راحتی و لذت میکند من بارها وقتی برخورد خوبی با بیمار داشتهام بعد دیدم که اتفاقاً خودم باوجوداینکه شبکار بودم بهترین شیفت را گذراندم. گاهی شده که ما اصلاً نیرو نداشتیم - مثل مسائل فعلی پرستاری که همیشه کمبود وجود دارد. البته شاید کمبود نیرو باعث فرار پرستاران شده و یا ممکن است در تقسیم نیرو مشکل داشته باشیم- میدیدم که اگر نیروی انسانی کم بوده توانستم خیلی راحت به این نحو جبران کنم. این همان مفهوم ارتباط است که به پرستاری شکل میدهد به عبارتی پرستاری مهارت ارتباطی است و علمی است که سرشار از چندین تئوریهای مختلف مثل ارتباط و مراقبت است و پسازآن انقدر عمیق و زیبا تجزیهوتحلیل میشود که رنگ فلسفه به خود میگیرد و تازه، فلسفه پرستاری میشود وقتی کسی عمیق به این مسئله نگاه میکند میبیند که پرستاری خودش یک فلسفه است و فقط عوض کردن یک ملحفه یا نوشتن برنامه و دادن قرص نیست.
برای ارتقای این حرفه چه باید کرد؟
برای ارتقای این حرفه خیلی برنامهریزیها میشود؛ اساتید و مسئولان خسته نباشید. در ضمن باید بگویم همیشه وزرای بهداشت در سخنانشان از پرستاران تشکر کردهاند و مسئولان خود پرستاری هم همیشه از گروه خودشان دفاع و قدردانی کردهاند؛ اما اساس ارتقاء انتخاب و آموزش دانشجو و مدرس پرستاری است.
اما باید قبول کنیم که بین آموزش و بالین ما تفاوت بسیار وجود دارد بهعبارتدیگر بالین حالت رها شده به خود گرفته است و خیلی درگیر تحول علمی و یا استفاده از روش های پرستاری علمی نیست بهطوریکه بیشتر به حالت روتین طی می شود. شاید به نظر برسد که بیشترین دلیل این وضعیت کمبودها (بودجه و نیروی انسانی) است، اما به اعتقاد من این تنها دلیل نیست بلکه انتخاب صحیح افراد است که علاقهمند به پرستاری باشند تا بتوانند سختی ها و ناملایمات این حرفه را هم با علاقهمندی حل و از راهکارهای معقول استفاده کنند. در همه جای دنیا پرستاری همیشه با کمبود و مشکلات عدیده است اما چون می دانند که چه کاره هستند و اصلاً برای چه به بالین می آیند پس بهطور مداوم دنبال چارهجویی علمی و عملی هستند. ازاینرو می بینیم که بهطور مداوم خلق جدید تئوری و الگوی مراقبت جدید سرلوحه کارشان است.
در رابطه با انتخاب دانشجو و یا برنامه ریزی برای ارتقای حرفه پرستاری، به نظر می رسد که بهتر است از شیوه نو انتخاب شود چون الآن دیگر نحوه جاری برای انتخاب دانشجوی پرستاری نتیجه نمیدهد باعث میشود مشکلات رویهم سوار شود. امروزه ره آوردهای حاصل آموزش پرستاری نشان می دهد که بهتر است در انتخاب دانشجوی پرستاری تجدیدنظر شود. دانشجوی پرستاری نمیتواند مانند دانشجوی شیمی یا مهندسی انتخاب شود چون آنها مسیرشان مشخص است و علاقه خاص و محدودیت خاص خودشان را دارند یا یک شعاع محدود به خودشان را دارند، اما پرستاری و آموزش پرستاری شعاع وسیعی دارد؛ بنابراین به نظر می رسد که انتخاب دانشجوی پرستاری از طریق مصاحبه و سپس ارزیابی در طول تحصیل پرستاری که آیا توانسته شرایط پرستار بودن را بپذیرد یا خیر؟ انجام شود. هرچند امروزه در دنیا هیچ رشتهای نیست که به سرنوشت انسان ختم نشود حتی کوزهگری که کوزه میسازد. ولی پرستاری ابعاد انسان گرای بسیار وسیع تر است. در این حرفه و حرفههای مشابه تمام گروههایی که انتخاب میشوند باید علاقه خاصی داشته باشند حتی در آزمایشگاه اگر بخواهی یک سوزن بزنی و خون بگیری آنهم باید یک رفتار انسان دوستانه داشته باشد پرستار کارش وسیعتر است و مدیریت همه قسمتهای مختلف بیمارستان هم در دستان گروه پرستاری است.
بنابراین مراکز آموزش پرستاری و گروه برد پرستاری که همواره در حال تکوین و استفاده از روش های نوین در آموزش و مدیریت پرستاری هستند، بهتر است از رویکردهای نوین برای انتخاب و آموزش پرستاران در دانشکده های پرستاری استفاده کنند. به هر جهت گروههای جوان که وارد میشوند اعم از دانشجویان پسر و دختر خیلیهایشان این رشته را دوست دارند ولی خب حرفه ما حرفهای است که احتیاج به الگوی عملی دارد یعنی باید اعتقاد برایش بسازی باید از رفتار من معتقد یاد بگیرد یعنی با دیدن رفتار ما خودش را میسازد.
بهطور مثال ما همکار سرپرستار داشتیم اسم هم میبرم خانم لطیف بیمارستان مرکز طبی و سرپرستار بخش خانم اسماعیلپور در درمانگاه هموفیلی اینها حتی در شرایط بحرانی تحریم، دارو را طوری تنظیم میکردند که برای مریضی که از خانهاش میآمد دارو داشتند الآن بازنشسته شدند اما میدانم بهعنوان یک همکار پرستار اینها چه آدمهایی بودند باید میدیدید که در زمان خانم اسماعیلپور، خانواده هموفیلیها با چه آرامشی بیمارستان را ترک میکردند. احتیاج نبود که بگویند پدر بچه هستند با یک حال و احوال ساده پدر بچه را میشناختند خانم لطیف حتی بچه بیمار را با خودش به سفر برد یک بیمار دیالیزی را که کسی را نداشت در عید نوروز باوجوداینکه خیلی هم برایش مشکل ایجاد شد به سفر برده بود ما از این پرستاران کم نداریم. مشکل عدم مکتوب شدن این نمونه ها است. پس نتیجه می گیریم می-توانیم این رویه پرستار بودن را با مدیریت و برنامه ریزی در بالین و مراکز آموزشی گسترش داد. نتیجه اینکه پرستاری و علم پرستاری یک علم انسان دوستانه است اما با مقررات و دیسیپلین های خاص است که اگر علم پرستاری از مقررات و دیسیپلین آن جدا شود دیگر نمی توان به آن ارزشی داد. از همینجا طبق معمول خدمت همه عزیزان بخصوص دانشجویان عزیز پند می دهم که همیشه به مقررات پرستاری احترام بگذارند و بدانند که بردباری و مدارا کردن عامل موفقیت پرستار چه در بالین و چه در آموزش است.
با دیدن درد و رنج دیگران حس ناخوشایندی به انسان دست میدهد و گاهی بهمرورزمان آه و ناله دیگران عادی میشود آیا شما چنین چیزی را قبول دارید؟
من باور نمیکنم که عادی شود وقتی من بهعنوان پرستار تئوری درد را متوجه هستم و مفهوم آن را میدانم خواه بچهای که تازه به دنیا آمده یا فردی مسن که در حال احتضار باشد، من چون مفهوم درد را یادگرفتم بنابراین به رفتار ناله مریض عادت نمیکنم و امکان ندارد که فقط بخواهم گوش بدهم و بگذارم مددجویم درد بکشد زیرا درد عوارض دارد همانطور که مریض در تب نباید بماند. این تصور که ما عادت میکنیم اصلاً قابلقبول نیست خود من بهشخصه همیشه این حالت را داشتهام که مریض نباید دچار مشکل باشد.
آیا در حرفه شما تابهحال اتفاقی افتاده که بهشدت شمارا متأثر کرده باشد؟
من در هرروز کاری متأثر از اتفاقی بودهام. خاطرم هست کودکی بود که اصطلاحاً گلدن بیبی میگفتند بچهای که از دوره ناباروری خیلی سختی به دنیا آمده بود و حالش بسیار بد بود و هنوز بخشهای NICU مثل امروز گسترش پیدا نکرده بود. من صبح با دانشجویانم به بالین رفته بودم و تاریخچه بیمار را گرفتم و همراه با دانشجو مشغول مراقبت از نوزاد بودیم که در همین زمان تلفن زنگ زد. پدر این بچه میخواست که شیر برای بچه بیاورد و حال فرزندش را پرسید گفتم پسر گل شما، قهرمان بزرگ شما و از این حرفها و در نهایت گفتم شیر را بیاورد و کمک کنیم تا به بچه بدهیم وقتی به بخش آمد سراغ من را گرفت بخش هم شلوغ بود شیر را گرفتم و به نوزاد دادم. حال بچه خیلی نوسان داشت گاه خوب و گاه بد میشد و در نهایت هم فوت کرد؛ بنابراین هر روز کاری ما متأثر شدن دارد مثال همین پدر که سالها درمان ناباروری را که تحت پوشش بیمه هم نبود گذرانده بود اما به علت اینکه نوزاد، نارس بود زنده نماند اما خاطره درمان و درمانگرها مهم است که همیشه باقی است. این همان نکته مهم است که هنوز این پدر با من و بخش در ارتباط است. البته ما مثل امروز به مفاهیم مراقبت از نوزادان واقف نبودیم.
شما میفرمایید تحت تأثیر قرار میگیرید پس چگونه وقتی از بیمارستان خارج میشوید با مسائل کاری کنار میآیید؟
من 35 سال است که در این حرفه کار می کنم از لحظهای که از بیمارستان یا از دانشکده خارج میشدم هیچوقت یاد ندارم که خستگی را با خودم بیرون برده باشم یا تابهحال چیزی که از پرستار بودن من را خسته کرده باشد و ناله زده باشم اصلاً نداشتم. پرستاری یکی از ابعاد وسیعش رفتار خردمندانه است که بهترین حالت آرامشدهنده است همینطور اگر یک پزشک رفتار خردمندانه را داشته باشد. جالب اینجاست که وقتی آدم این کارها را انجام میدهد یک احساس سبکبالی خاصی دارند. میدانید که امروزه علاوه بر 5 حسی که گفتهشده یک حس ششمی هم معرفی شده است و این حس، حس بالندگی است. به عبارتی یک احساس روحانگیز و دلانگیز خاص در شماست که به خاطر رفتارهای نیکوکارانه برای خودتان ایجاد میشود که امروزه اثبات شده است حتی شنیدهام که روی حس ششم در حال ساختن تئوری و قالبهای رفتاری هستند تا آدمها یاد بگیرند و در همه رشتهها استفاده کنند به عبارتی شعور عاطفی هم گفته میشود به همین دلیل من هیچوقت از خستگی روحی در پرستاری و پرستار بودن گله ای نداشتم.
آیا از حرفهتان توانستید برای پرستاری و مراقبت از پدر و مادرتان استفاده کنید؟
من دقیقاً 14 سال از مادرم مراقبت میکردم حتی یک سال و نیم مرخصی بدون حقوق گرفتم و به مادرم کمک کردم.
از مجروحانی که در زمان جنگ میآوردند کسی بوده که جلوی چشمان شما شهید شود؟
بله خیلی (مکث طولانی) الآن نمیتوانم بگویم... پاسداری بود که تمام بدنش سوخته بود اما ناله نمیزد و به علت وسعت صدمه ناشی از گاز خردل بدون صدا شهید شد که یادش همیشه برایم گرامی و در زندگی یک الگوی زنده و همیشگی است. یادم هست در حین تخلیه مجروحان جنگ از فرودگاه اهواز یک لحظه وضعیت قرمز اعلام شد و بلافاصله بمباران شدیدی توسط هواپیماهای دشمن بود مجروحان زیادی روی برانکارد روی زمین بودند و من از آن ها مراقبت می کردم چون جراحات شدیدی داشتند و شکمهایشان باز بود و با پانسمان رویش را پوشانده بودند نمی توانستند سالن را ترک کنند، اما همه افراد و من حاضر بهاجبار سالن را تخلیه و بهطرف پناهگاه رفتیم. در همین زمان مجروحان با چشمان نگران همه ما را دنبال می کردند لحظه خاصی بود اما من بهعنوان یک پرستار به خودم نهیب زدم و برگشتم به میان مجروحان نشستم، حالا خودشان اصرار می کردند که منهم به سمت پناهگاه بروم ولی من نتوانستم این کار را انجام دهم.
همچنین خاطرم هست اوایل جنگ بود وقتی رسیدیم اهواز گفتند خرمشهر درگیری شدید است اهواز هم زیر گلولهباران بود اتاق عمل بیمارستان فاطمی را راکت زده بودند ما در راهرو بیمارستان بودیم و همه به سمت سنگرهای حیاط بیمارستان رفتیم در همین زمان اخبار ساعت 8 شب رادیو اعلام کرد که از خرمشهر اطلاعی در دست نیست هیچوقت من آن لحظه یادم نمیرود. مجروح ما به هوش آمده بود به دلیل صدمه خوردن بیمارستان ما مسکن نداشتیم که تزریق کنیم، ولی این مجروح ما در همان حالت درد گریه میکرد که چرا خرمشهر به دست عراقیها افتاده است؟ واقعاً آنجا فهمیدم که خاک، ناموس انسان است یعنی چه؟ خوشبختانه کتابی هم که در زمینه اصول کلی تزریقات نوشتم به روح محمد جهانآرا یکی از فداکاران این سرزمین همیشه پایدار تقدیم کرده ام.
خود جهانآرا را از نزدیک دیدید؟
نه من سعادت نداشتم ولی هرکسی که از اهواز میآمد از محمد تعریف میکرد. ما باید این شخصیت را به طریقی به نسلهای بعد منتقل کنیم.
سرکار خانم متین ضمن معرفی خودتان از نحوه آشناییتان با خانم گودرزی بفرمایید؟
من سال 68 کنکور دانشگاه شرکت کردم در سال 70 دانشجوی خانم گودرزی شدم. درس کودکان را با ایشان داشتم شاگردی پیش ایشان از همان زمان شروع شد و من بااخلاق خوب، انگیزه و عشقی که در ایشان نسبت به رشته پرستاری هست آشنا شدم و سعی کردهام در همه جلسات درسی خودم این حس نوعدوستی و انساندوستی و رحم و شفقت را که در ایشان بهعنوان یک حرفهای رشته کودکان وجود دارد به دانشجویان انتقال دهم. سال 72 فارغالتحصیل شدم در دوران دانشجویی کار میکردیم و به ما تأکید میشد که از 21 سالگی هیچ دختر و پسر دانشجویی نباید وابسته به خانواده باشند این دلیل رشد و تکامل ما بود. استادانی که درس میدادند تأکید میکردند که خیلی بد است که بخواهید پول توی جیبی از پدر و مادرتان بگیرید شاید بهنوعی حربهای بود که کمبودهای بیمارستانها را جبران کنند. من ترم 5 دانشجویی در بیمارستان سینا شاغل شدم، دو سالی طول کشید فارغالتحصیل شدم و پس از طرح، جذب کار شدم خانم گودرزی را گه گاه در کلاسهای بازآموزی میدیدم. سال 78 ایشان توسط دانشگاه دوره بازآموزی NICU را تدریس کردند که من نیز به علت علاقهام در این کلاسها شرکت کردم آن موقع من بیمارستان بهرامی بودم و میخواستند NICU را در این بیمارستان راهاندازی کنند چند نفر از ما را انتخاب کردند که در این دورهها شرکت کنیم در آنجا هم ایشان با همان عشق به تدریس نوزادان این روحیه را در من فعال کردند بهطوریکه رفتم کارشناسی ارشد NICU را گرفتم بعد توفیقی بود که از محیط بیمارستان خارج و به دانشکده بیایم و همکار ایشان در بخش تدریس شوم که سعادت بزرگی بود زیرا خانم گودرزی به معنی کامل کلمه، انسانی وارسته از لحاظ مذهبی و دینی هستند و به آنچه میگویند عمل میکنند. درسهای بزرگی از ایشان آموختم اگر شکایتی میکردیم ایشان به ما میگفتند به بیماران حق بدهید. باعث شدند که من در قضاوتهایم بیشتر تأملکنم جدای از این حس خیرخواهی اگر دانشجو در هر مقطعی که به ایشان مراجعه کند بهخوبی مشورت میدهند در بیمارستان بهعنوان مربی سالهای سال خدمت کردند بچههای بیمارستان ایشان را میشناسند و دوستشان دارند و به نظرات ایشان احترام میگذارند. مهمترین بیمارستان مرکز طبی بود بعد هم بخش مراقبتهای ویژه بیمارستانهای شریعتی، ولیعصر و آرش و الآن که دو سه سالی است که ایشان خیلی روح بزرگوارانهشان به سمت اجتماع کشیده شده و از حیطه دانشکده بیرون رفته است. مدتی است ایشان به محله جنوب تهران واحد کودک سالم میروند تا دانشجویان را با شرایط کودک سالم و شرایط رشد و پایش پیش از دبستان آشنا کنند. خانم گودرزی، تنها استادی هستند که علاقه دارند به محلات جنوب تهران بروند و دانشجویان را از نزدیک با بچههای فقیر و محروم که شرایط عادی اجتماعی ندارند آشنا سازند. میخواهند که دانشجو یاد بگیرد که در این شرایط چطور میتواند یک پرستار باشد. با همکاری شهرداری به کودکان کمک میکنند و به مردم منطقه آموزش میدهند و بهطور رایگان دانشجویان را در زمینه پایش سلامتی کودکان محروم آموزش میدهند و این درس بزرگی برای من است. این ترم با ایشان همراه شدم و یک سری از دانشجویان را به این محلات (دروازه غار) بردم.
سرکار خانم گودرزی چرا خانم متین را بهعنوان همراه و شاگرد خود برای این مصاحبه انتخاب کردید؟
چنین جراتی ندارم که بگویم ایشان شاگرد من است ولی ایشان علاقهمند به حرفه پرستاری هستند و سالها تجربه بالین دارند بالاخره دوست داشتم هر چه اندوختم دست فرد دیگری بسپارم برای اینکه ما در قبال جامعه مسئول هستیم و کاری را فردی انجام نمیدهیم.
رشته پرستاری چه مخاطرات و چالشهایی دارد؟
بههرحال پرستاری به علت اینکه با موقعیتهای بحرانزا و مشکلات و تصادفات و جنگ سروکار دارد به ما یاد دادهاند که در هر حالتی باید مدیریت آن صحنه را بهطور کامل داشته باشیم. در خاطرم هست که خانم فطوره چی بزرگ به ما آموزش میداد و میگفت دانشجویان حتی زمانی که تلفن جواب میدهید از شما یاد میگیرند که چگونه جواب تلفن بدهند حتی پا را فراتر میگذاشتند و میگفتند حتی پزشکان هم ممکن است از شما اصول روابط را یاد بگیرند یعنی تا این حد یک پرستار تأثیرگذار است. بله پرستاری مخاطرات خاص خودش را دارد ولی همه مدیریت آن با خود پرستار است ممکن است به حرف من نقدی وارد باشد اما تصورم این است که باید مدیریت پرستاری انجام داد.
بهصورت موردی هم میفرمایید؟
خاطرم هست در زمانی که در بیمارستان بودم در زمان بمباران یک نوبت داروی اشتباهی تزریق کرده بودم داروی استرپتومایسین بود وضعیت قرمز اعلام شد و داروی بیماران در اتاق مانده بود پیش خودم گفتم اگر من الآن داروها را ندهم کار میماند بخش ما پنومونی بود و بهراحتی نمیتوانستیم آنتیبیوتیکها را جابجا کنیم در همین حالت دو داروی شبیه هم که یکی پنیسیلین کریستال و دیگری استروپتومایسیتن را که برچسب سبزرنگ داشت و نوشتهها تقریباً یک حالت بود را اشتباه برداشتم و بهجای پنیسیلین، استرپتومایسین را زدم سراغ بیمار بعدی رفتم تا استرپتومایسین را تزریق کنم اما دیدم که تمام شده است متوجه شدم که به مریض قبلی وریدی تزریق کردهام. یادم میآید با دو ویال در دست و با پایی که توان راه رفتن نداشتم بر بالین مریض رفتم که مادرش هم نشسته بود بعد به یکی از رزیدنتها گفتم که چنین اشتباهی کردم به من گفت خودت را کنترل کن. ایشان خیلی عالی صحنه را مدیریت کرد از در اتاق وارد شد و از مریض اول ویزیت کرد اما زیرچشمی مریض اصلی را زیر نظر داشت برای اینکه نمیخواست مادر بیمار دچار هیجان شود و شک کند به مریض اصلی که رسید بیشتر معاینه کرد به من گفت این محلول آبکی بوده الآن خیلی عوارض حادی نشان نداده و ما شانس آوردیم چون اگر حساسیت میداد باید الآن یک اتفاق بدی میافتاد بههرحال ایشان حالت روحی من را کنترل کرد من هم ترسیده بودم و پیش خود میگفتم نکند 5 سال دیگر بچه مشکل پیدا کند و تا آخر عمر احساس گناه کنم... بله پیش میآید.
بحث اشتباهات پزشکی همیشه هست.
بله همه جای دنیا اتفاق میافتد رزیدنت بخش به من گفت کار خیلی خوبی کردی که اطلاع دادی برخی از همکاران ممکن است بروز ندهند تا عیبشان برملا نشود.
همین اینکه الآن این مسئله را در مصاحبه بازگو میکنید نشان از شجاعت شما دارد؟
اتفاق در آن لحظه دست ما نبود بمباران شدیدی بود و در آن موقع من جنگ یادم رفته بود الآن هم مخصوصاً گفتم برای اینکه ما نباید از اشتباهمان بترسیم برای اینکه مریض و خانوادهاش مهم هستند اگر من دادگاهی هم میشدم میتوانستم از خودم دفاع کنم. من مربی هستم در تدریس از اشتباهات خودم میگویم تا دانشجو درس بگیرد.
پرستاران مطالباتی دارند که به حق هم هست و مسئولان هم خیلی تلاش میکنند تا مشکلات این گروه و کمبود نیرو را جبران کنند گروههایی اعتراض میکنند که چرا فقط به گروه پرستاری توجه میکنید و اصطلاحاً آنها را لای زرورق پیچیدهاید و یکجورهایی از آنها حساب هم میبرید اما خب همه واحدها در بیمارستان زحمت میکشند و فقط پرستار نیست که کار میکند همه مطالبات دارند زندگی دارند و خواسته دارند واقعاً چه فرقی رشته پرستاری با سایر شاخههای پزشکی دارد؟
خیلی از حرفهها هست که باید 24 ساعته انجام شود یک خلبان هم شب پرواز دارد و هم روز، پرستاری علاوه بر اینکه باید 24 ساعته کار انجام دهد مسئولیت سنگینی هم دارد ممکن است رادیولوژی بیاید و عکس بگیرد و برود، آزمایشگاهی بیاید نمونه بگیرد و برود ولی پرستار است که باید مستمر بر بالین بیمار باشد کار خیلی راحتی نیست خود من عاشقانه به این حرفه نگاه میکنم ولی واقعاً مسئولیت سنگینی دارد چون ساعات زیادی از زندگی فرد اشغال میشود در هفته پرستار بالین حداقل باید دو شبکاری عصر کاری و صبح کاری داشته باشد نگاه کنید و ببینید که ریتم زندگی چقدر تغییر میکند یک تعطیلی دارد که نه جمعهاش مشخص است نه شنبهاش. البته کسی که پرستار میشود این را میداند و این به کسی مربوط نیست من پرستار شدم باید بدانم ناراحتی من به بیمار مربوط نیست اگر ناراحتم باید بروم اگر هم هستم باید کارم را انجام دهم؛ اما اینکه تأکید داریم پرستاری کار سختی است یکی از این سختیها ریتم زندگی یک پرستار است کلاً شاخههای پرستاری ریتم ثابتی ندارد نمیخواهم بگویم درآمد مهم نیست به زیاد و کم آن هم کاری ندارم اما مسیر کاری طوری است که توقع را در پرستار به وجود میآورد که حق هم دارند. در کتابهای مدیریت در همه جای دنیا نوشتهاند، اول باید از مراقبتکننده مراقبت شود تا بتواند مراقبت خوبی انجام دهد این یک اصل است. ولی خوب نباید اینطور باشد که چون نیروی انسانی کم است ده تا کار مریض انجام نشود زیرا بعد از مدتی این به یک عادت تبدیل میشود بعدازآن هم اگر نیرو تأمین شود ازنظر روانی کسی پاسخگوی وظیفهاش نیست. نباید گروه پرستار با گروه مدیریتی عناد داشته باشد چون چیزی حل نمیشود منطق همهچیز را حل میکند. به دانشجویان هم گفتهام اگر ما در سلسله طبقات اجتماعی یادمان باشد که کمی به دیگران حق بدهیم خودبهخود خیلی چیزها حل میشود.
خانم متین آیا نقدی بر سخنان خانم گودرزی دارید؟
نه! فقط در تکمیل سخنان خانم گودرزی باید بگویم که پرستار باید در رفاه باشد نباید دو شیفت کار کند ما الآن کمبود نیرو داریم خیلی از آقایان دو سه شیفت را پوشش میدهند که این کار ضریب خطای آنها را بالا میبرد زیرا دقت و استراحتش کم میشود و ممکن است به خانوادهاش رسیدگی نکند بیمارستانها کمبود نیرو دارند و شیفت اضافه اجباری میدهند بهطوریکه 100 تا 150 ساعت مازاد ساعت موظف شیفت میگذارند مهمترین چیزی که در پرستاری مطرح است خلقوخوی پرستاری است پرستار باید اخلاق داشته باشد کسی که تحتفشار است و بهزور اضافهکاری برایش گذاشتهاند مطمئناً خلقوخوی مناسبی در برخورد با مردم ندارد. البته گروههای دیگر پزشکی هم این حق را دارند که به آنها نیز رسیدگی شود ولی خانمی که در آزمایشگاه یا رادیولوژی است میتواند تلویزیون و رادیو روشن کند و اخبارش را گوش کندو کارش را هم انجام دهد برخورد خیلی مستقیم با بیمار ندارد که الزاماً باید رعایت همه موارد را کند ولی پرستار دائم با بیمار سرکار دارد و باید خلقوخوی خودش را حفظ کند و به بیماران امیدواری بدهد و بگوید که خوب میشوی نگران نباش و از این قبیل سخنان. ما همیشه به پرستاران میگوییم اول به سلامت خودتان توجه کنید چون باید سالم باشید تا خوب خدمت کنید وقتی به خودتان نرسید مجبور هستید با پادرد و آرتروز گردن به کارتان ادامه دهید و بیش از سن پیری و در هفت هشت سال اول کاری نقص عضو میگیرید و باید کج دارو مریض به کارتان ادامه دهید. یکی از دوستان من با 12 سال سابقه کاری دیسک کمر عمل کرده است پرستاری که مادر هم هست و دو فرزند هم دارد و باید کارهای خانهاش را هم پیش ببرد اما به علت عمل دیسک کمر از کارش دور میشود و باید بقیه جور او را بکشند تا یک نیرو استخدام شود. شرایط استخدام در کشور ما سخت است بارها گفته میشود که نیاز به نیرو داریم اما بهصورت شرکتی و قراردادی استخدام میکنند که باید درصدی از حقوق و مزایا را به شرکت بدهند. پرستاران از ساعتهای اضافهکار و کارانه راضی نیستند، این موضوع که یک پرستار در شرایط رفاهی خوب باشد خیلی مهم است. همکاری از کانادا آمده و گزارشی از سفر خود میداد و میگفت یک پرستار لیسانسه در بخش ویژه یک بیمارستان در این کشور سالانه 80 هزار دلار برای یک شیفت کاری حقوق میگیرد با قیمت تومان حساب کنید و مقایسه کنید در ایران چقدر پرداخت میشود مسلماً خدمتی که پرستار کانادایی میکند بیشتر است چون رفاه بیشتر و رضایتمندی بیشتری دارد.
خانم گودرزی: البته آنها کشورهای جهان سوم را غارت میکنند و...
خانم متین: پرستاران ما از حقوقشان راضی نیستند و ممکن است برای مریض کم بگذارند.
خانم گودرزی: البته خیلی از پرستارها هستند که به این چیزها توجه نمیکنند و باز هم کارشان را بهخوبی انجام میدهند.
سال 1355 کنکور دادید. چه سالی فارغالتحصیل شدید؟
من سهساله مدرک لیسانس گرفتم و بهمن 58 در بیمارستان مفید استخدام شدم. سال 1366 وارد دوره فوقلیسانس شدم و 1369 فارغالتحصیل شدم 1/1/64 مربی شدم و الآن مربی هیئتعلمی هستم حدود 35 سال است که در این حرفه کار میکنم.
کی بازنشسته شدید؟
94.7.1 بازنشسته شدم.
چه برنامهای برای این دوران دارید؟ هنوز که ارتباطتان با دانشگاه قطع نشده است؟
هنوز دو نوبت، کارآموزی و چند جلسه کلاس دارم همانطور که خانم متین گفتند الآن سه سال است که برحسبتصادف برای کارآموزی دانشجویان به میدان شوش میروم وقتی آنجا را از نزدیک دیدم خیلی تأسف خوردم که چرا دانشگاه در اینجا حضور ندارد. ما در کارآموزی فقط به مهدکودکهای سوگلی میرفتیم درحالیکه دقیقاً باید در میدان شوش و امثال این اماکن میرفتیم حتی گاهی به دوستانم میگفتم دانشکده پرستاری باید اینجا قرار بگیرد البته منطقه 12 وابسته به دانشگاه شهید بهشتی است ولی فرقی نمیکند وظیفه همه است و ما خیلی غافل بودیم. همینکه در کوچهپسکوچهها راه برویم و با آدمها صحبت کنیم بسیار تأثیرگذار است بخصوص اینکه با آنها رفتار خوب و دوستانه هم داشته باشید. گروههای مختلفی از طوایف در این منطقه زندگی میکنند خارجیهایی که اجازه اقامت ندارند اما در اینجا دزدکی زندگی میکنند و گروههای اجتماعی دیگر جامعه که یک گروه از آنها معضل بزرگ جامعه هستند ما اینها را با این شیوه زندگیشان تنها گذاشتهایم و هیچوقت مداخله نکردهایم و برای این کودکان کار که به شکل دستفروش و گدا هستند کاری نکردهایم در خانواده این طایفه، طوری است که مردانشان کار نمیکنند حتی موقع ازدواج خانم امضا میدهد که من خودم درآمد میآورم. پسرانشان فقط تا 15 سالگی کار میکنند و اگر مردها کار کنند ننگ حساب میشود، یعنی آقای خانه اگر سرکار برود باعث خجالت و تمسخر است این تنها آسیب نیست زیرا باید مواد و عیش و نوش او هم فراهم باشد حتی دارای چند همسری هم هستند. آسیب بزرگ این است که بچههایی تربیت میکنند که نه تنها به رشد اجتماعی کمک نمی دهند بلکه الی ماشاالله هم بچهدارند. حداقل شبی 500 هزار تومان پول بچه هایشان و همسرانشان از دستفروشی در کوچه و خیابان ها و سر چهارراهها به آقای منزل میدهند و آقا هم طوری رفتار میکند که رقابت بین خانمهایش ایجاد کند و هر خانمی که درآمد بیشتری داشته میتواند در کنار شوهرش باشد وگرنه مورد غضب است. اینها مهاجران هند و پاکستان هستند البته برنامهریزیهای عمیقی از طرف دولت شده است اما باید از نزدیک بروید و ببینید تنها کلید حل معما ارتباط است و بعد میتوانی آرامآرام در آنها نفوذ کنی. باید ذهن پدر خانوار درست شود ما هنوز نتوانستیم یک طرح تحقیقاتی روی آنها پیاده کنیم چون ظاهراً خودشان دیدبانهای فرهنگی دارند که نمیگذارند فرهنگشان تغییر کند و این خیلی برنامهریزیهای عمیقتری میخواهد اگر برنامه باشد شاید سه نسل دیگر درست شوند اول باید بچه این افراد سر کلاس بنشیند بعد ما در گوش او صحبت کنم تا این بچهها فرم بگیرد بعد که این بچه بزرگ شد یک گروه دیگر روی فرزندان او کار کنند هرکسی هم که این برنامه را در دست میگیرد باید جوابگو باشد اگر دولت و دانشگاه غیرازاین کار کنند فایده ندارد. دادن حوله، مسواک و یک گونی برنج به آنها فقط ماستمالی کردن است چون اینها معضل بزرگی هستند و بچههایشان در آینده اراذل و اوباش میشوند فقط پلیس نیست که امنیت ما را تضمین میکند بچههای این افراد هستند که امنیت ما را تحت شعاع قرار میدهند. اینها حتی دست رییس کلانتری را شکسته بودند چون برایشان مهم نیست.
در زمینه اعتیاد چه کارهایی انجام دادهاید؟
من چون سالهاست که پرستار کودک هستم و به علت اینکه ذاتاً در به بحث تعلیم و تربیت و به شأن و شعور و انسانیت علاقهمند هستم. به باور خودم در ارتباط با مراقبت کودک و خود کودک بهترین پرستاری را در ذهنم و در ارتباط با کودک انجام میدهم تصور من این است که در ارتباط با کودکان و تربیت کودکان باید ریشه را در تعلیم و تربیت پیدا کنیم؛ بنابراین در هنگام برنامه آموزش خانواده ها بیشترین تأکید بر رعایت مراقبت حساس از کودکان است. اعتیاد در همه جای دنیا و در همه طبقات وجود دارد خیلی اوقات اعتیاد در برخی خانوادههای ثروتمند به دلیل اینکه سرخوشیهایشان زیاد میشود و به دنبال خوشیهای دیگر میگردند اتفاق میافتد اما آنچه در خانوادههای پرمشکل به وجود میآید مهم است. باید آن را ببینیم و کنترل کنیم مثل گروهی که خدمتتان گفتم یا افغانها که از جامعه جنگزده بدون نظم و انضباط انسانی و از کشوری که فقط کشتن در آن مطرح بوده آمدهاند و اتفاقاً این آدم جنگزده بیشتر از همه بچهاش را کتک میزند و رفتارهایش توأم با خشونت است باید به آنها کمک بشود ما باید به گروه افغان خیلی توجه کنیم چون در اینجا زندگی میکنند. علاوه براین نظارت بر معیارهای رشد اجتماعی در همه ابعاد زندگی از عوامل مؤثر بر پیشگیری از اعتیاد است.
بعد از بازنشستگی برنامه شما چیست؟
این مسئله را دنبال خواهم کرد اصلاً هم کوتاه نخواهم آمد به مسئولان فرهنگی میدان غار هم گفتم برای اینکه میدانم که این یک وظیفه است بحث دوست داشتن من نیست فکر میکنم وظیفه من این است و تابهحال گم شده بوده وظیفه ما و دانشگاههاست که این کار انجام شود. دیدن اجتماع و رفع مشکلات آن وظیفه دانشگاه است ما بهعنوان نماینده دانشگاه وظیفه داریم این کار را انجام دهیم. امیدوارم خدا به من توفیق دهد بتوانم برای کمک بروم با عصا هم شده میروم.
در چه بیمارستانهایی کار کردهاید؟
من از بعد از بیمارستان مفید وارد آموزش شدم بعد ادغامهایی در سال 64 انجام شد که منتقل شدم دانشکده پرستاری دانشگاه تهران بهجز این در بیمارستانهای خصوصی مثل جم کار کردم مدت کمی در بیمارستان ایرانمهر بودم اما حدود 12 سال در بیمارستان مهر بهعنوان سوپروایزر بالینی فعالیت کردم هیچوقت از بالین دور نبودم من در کارآموزیهایم نیز از بالین دور نبودم وقتی با دانشجو به بالین میرفتم همان حسی را داشتم که سال 63 داشتم خاطرم هست من 1/1/64 از درمان به آموزش منتقل شدم 10 شب برای من در نوروز شیفت گذاشتند. دیدم گروه پرستاری مشکلات زیادی دارد باوجوداینکه وظیفهای نداشتم که شیفت بروم اما رفتم.
شغل پرستاری الآن با پرستاری 30 سال قبل چقدر فرق کرده؟
(خنده) خیلی. فرقش مانند فرقی است که در تربیت فرزندان نسل قبل و نسل جدید است الآن خانوادهها بچهها را طوری بار میآورند که گویی رییس خودشان را تربیت میکنند متأسفانه در خانوادهها به کودک مسئولیت اجتماعی را معرفی نمیکنیم این بزرگترین عیب است که در جامعه داریم من همیشه گفتهام باید به بچههایمان بگوییم که در قبال جامعه مسئول هستید خود آموزشوپرورش باید برنامهریزی کند که مسئولیتپذیری را به بچهها القا کند چون همین بچه بزرگ میشود و به رشتههای مختلف وارد میشود اما هیچ حس مسئولیتی ندارد زیرا روند تعلیم و تربیت درست نبوده بعد بزرگ که میشود میگوید به من چه! مگر وظیفه من است؟ گاهی دوستانم میگویند دانشجویان جدید پرستاری افرادی با مسئولیتی نیستند تصورشان فقط آموزش است ولی همین دانشجو مربی و استاد میشود و با همین شکل ادامه دارد.
خانم متین چرا به این سؤال من خندید؟
برای اینکه ما این مشکل را با دانشجویان داریم من خودم تربیت نسل قدیم هستم ما نسل قدیمیها طوری تربیتشدهایم که بیشتر ازآنچه طلب کنیم باید دهنده عشق و محبت و ایثار و ازخودگذشتگی باشیم من خودم فرزند اول خانوادهام هستم پدرم یک ارتشی بود که خیلی به نظم انضباط اهمیت داد و طوری تربیت شدم که همیشه از حق خودم گذشتم پرستاری همشغلی است که تا وارد میشوی میگویند بیمار اولویت دارد اگر خستهای که باش کار مریض حتی اگر شیفت تو تمام شده و همکارت دیر کرده باشد نباید زمین بماند و نباید بگویی به من چه! در پرستاری هم بخشنده بودن را یاد گرفتیم با همین سیستم تا الآن کارکردهایم اما متأسفانه بچههای 20 – 25 سال اخیر که دانشجوی پزشکی یا پرستاری و سایر رشتهها میشوند همهشان متوقع و طلب کار هستند یعنی وقتی وارد میشوند قبل از هر چیز ساعت استراحت و زمان رفتنشان نباید یک ثانیه جلو عقب شود از حق خودشان اصلاً نمیگذرند اگر وقت رفتن است مریض را رها میکنند و میگویند ما کلاس داریم یعنی اصلاً تربیتی که من نوعی بهعنوان مربی شدهام را نداشتهاند هرچقدر هم تأکید کنم دانشجو سر من را کلاه میگذارد و فقط ظاهر را حفظ میکند چون میخواهد نمره بگیرد و خودش را آدم فداکار نشان میدهد البته 100 درصد نیست اما تا 70 درصد اینگونه هستند حدود 5 درصدی هم هستند که خیلی خوب تربیتشدهاند و حرف ما را میپذیرند و به بزرگتر احترام میگذارند نسل جدید ما متأسفانه طلبکار است شاید یکی از بزرگترین مشکلات پرستاری این است که با این حقوق پایین و شیفت در گردش کوتاه آمدهاند نسل جدید ما که سرکار میآیند اگر حقوقشان کم است بدخلقیشان را هم دارند و میگویند به ما چه؟
شاید درست نباشد بگویم اما از خیلیهایشان این را شنیدهام که پس از گذشت چند ساعت از شیفتشان گفتهاند که حقوق ما تا همین حد بود و از این به بعد باید مجانی کارکنیم اگر خیلی وجدان داشته باشیم مایه میگذاریم و اگر نداشته باشیم سربههوا جواب مردم را میدهیم یعنی حسابکتاب میکنند درحالیکه ما اصلاً اهل حسابکتاب نبودیم مسئولیتپذیری در نسل ما حرف اول را میزد اگر چه حقوق بود و کسی از ما تشکر نمیکرد. در دوران دانشجویی مشکلات زیادی داشتیم چون بعد از جنگ بود شیفت من با یک خانم بهیار بود تازه به من میگفتند مسئولیت تو بیشتر است اگر کمبودی بود باید «اوستا رسون» میکردم باید مدیریت میکردم اگر شده داروی مریض را از بخشها قرض کنم داروی مریض را میگرفتم و منت هزار نفر را میکشیدم خیلی از برگههای رسید را به امضای خود دانشجو میدادم و ریش گرو میگذاشتم تا کار مریض پیش برود اما الآن میگویند دارو نیست که نیست خب نمیزنم.
گودرزی: البته باید الآن همه نگرش مثبت داشته باشیم.
سرکار خانم گودرزی! پرستار آقا و پرستار خانم، کدام در این رشته موفقترند؟
این مسئله موردتحقیق در دنیا قرار گرفت تا ببینند کدام مؤثرتر است آنها هم در تحقیقات خود به جواب تعیینکنندهای نرسیدند اما بهطورکلی پرستاری چون یک نوع نگاه انسان گرایانه است و فرد باید یک نوع رفتار خالصانه و انسان دوستانه را با اطرافیان داشته باشد میتواند هم در سرشت مرد وجود داشته باشد و هم زن اما ازاینجاییکه مراقبت را به علت مسائل هورمونی و مسائل دیگر به زنان سپردهاند پرستاری با خانمها بیشتر انس دارد ولی من خودم بهشخصه ادعا نمیکنم که همه آقایان حوصله مراقبت داشته باشند ولی هستند آقایانی که در این مورد کاملاً شایسته هستند.
میتوانید اسم ببرید؟
بله اسم هم میبرم آقای خادم الحسینی که الآن سوپروایزر بالینی بیمارستان فیروزگر است. در گذشته من در بیمارستان مهر بودم ایشان شب کار بخش سیسییو بود. من سوپروایزر سختگیری بودم همیشه شبها چند باری را سرکشی میکردم نه برای اینکه ببینم چه کسی خواب است یا بیدار برای این میرفتم که بگویم من هم همپای شما بیدارم تا آنها در بخش احساس سختی نکنند هر بار که میرفتم میدیدم که ایشان بر بالین مریض است یا آب میدهد یا سرمریض را جابجا میکند یا بالش را درست میکند و پتو روی بیمار میاندازد من همیشه به دانشجویان پسر میگویم که وقتی وارد کار پرستاری شدید دیگر این مسئله تمام شد که اگر کسی به شما گفت بالای چشمتان ابروست به شما بربخورد. در پرستاری و در روابط انسانی این رفتارها را نداریم تازه باید چشم هم بگویی و بروی مشکل را حل کنی چون منو شما میدانیم که رفتارهای بیماران بر اساس نیاز است. بیمار نیاز دارد که رسیدگی شود اگر نرسی به تو پرخاش میکند اگر دارویش را دادی تشکر میکند ما این حرفها را روز اول در کلاس پرستاری به دانشجویان میگوییم زیرا آموزش در این مورد دخالت دارد.
البته همهجا گفتهام و اینجا هم فرصت خوبی است که بگویم من حتی سفارش همکاران مرد را به خانمها میکنم چون در گروه ما زنان بیشتر هستند بنابراین ما در مقابل آنها مسئول هستیم. در جلسات هم گفتهام که کارانه آقایان را جور دیگری ببینید البته نه اینکه من حق نان خوردن ندارم من هم دوست دارم امکانات زیاد داشته باشم اما بهعنوان یک همکار باید تأمین باشند اتفاقاً آقایان از ما هم طلب احترام بیشتر دارند. آقایان تکمیلکننده حرفه ما هستند و درجاهایی این حرفه را ارتقا دادهاند ازآنجاکه تکنولوژی سنگین وارد حرفه پرستاری شده است ما خانمها دیگر بهتنهایی نمیتوانیم کار را جمع کنیم لازم است با هم باشیم. به باور من، ما ازنظر علمی عملی قدرتمندتر شدهایم و میتوانیم پرستاری را کاراتر معرفی کنیم. خیلی از امداد پرستاری هوایی است و آقایان بهراحتی میتوانند با جستوخیز بیشتر انجام دهند.
مدت 30 سال است که در دانشگاه هستید با روسای زیادی کارکردهاید اولاً با چه کسانی کارکردهاید و ازنظر شما دوران طلایی آموزش در دوران کدام رییس بوده است؟
من بهطورکلی این باور را دارم که تحول آموزشی یک دستورالعمل کشوری بوده و هر رییس بهتنهایی صاحباختیار نبوده و قاعدتاً آزاد نبوده در آن دست ببرد چون برنامهریزی کلی انجام شده بود.
باید ذکر خیری کنم از خانم حبیبی نژاد که یکی از مدیران لایق بودند بعد آقای اتفاق و دکتر نگارنده و خانم دکتر پارسا که عرض ارادت دارم دکتر دستجردی هم مدت کوتاهی رییس دانشکده بودند و بعد دکتر نگارنده و الآن دکتر چراغی بههرحال هر رییسی تلاش خودش را کرده تا بتواند دانشکده پرستاری را در موقعیت خودش حفظ کند اما جنبوجوشی که من در این چند سال اخیر از دکتر چراغی میبینم برای من خیلی قابلستایش و احترام است واقعاً دلشان میخواهد تغییرات ایجاد کنند. خیلی عملگرا هستند و نگاهشان به سمت بالین و ایجاد همکاری بین بالین و آموزش بیشتر است.
از همکاران خودتان در دانشکده با چه کسانی دوست هستید؟
دوستانی در گروههای مختلف در دانشکده دارم چون گروه ما با طبیعت رفتاری کودکان همراه است و دلمان میخواهد رفتارمان طوری باشد که موردتوجه کودک قرار بگیرد خودبهخود این مسئله در ارتباطات با همکاران نیز تأثیر میگذارد. به همه گروهها علاقه وافر دارم در گروه خودمان که همان گروه کودکان است خیلی به خانم دکتر میرلاشاری مدیر گروه علاقه دارم و همکاری شایسته برای ماست درعینحال ایشان خیلی توانمند و خیلی پرستار است. پرستار بودنشان برای من باعث افتخار است و خوشحالم که دانشگاه چنین نیروی بسیار متبحری دارد. سرکار خانم متین و دانشور و دکتر سادات حسینی، دکتر حسنپور و خانم زارعی و خانم رحمتی هم عزیزان من هستند که خیلی دوستشان دارم همه در این گروه سعی میکنند که رفتاری که با کودک باید انجام شود را با هم انجام دهند که برای من قابلاحترام است.
شما جایزه آموزشگر برتر را از جشنواره ابنسینا گرفتهاید چه سالی بود و چطور به این موفقیت دست یافتید؟
سال گذشته این افتخار نصیبم شد البته من بازهم میگویم که شایسته این تقدیر نبودم اما خب در دانشکده ما، دکتر چراغی و خانم دکتر غیاثوندیان و خانم دکتر میرلاشاری بهمن لطف کردند هنوز هم فکر میکنم که شایسته این جایزه نیستم از دانشگاه هم تشکر میکنم همیشه با افتخار به دانشکده آمدهام و به دانشگاهم افتخار کردم همیشه دیدهام که مسئولان دانشگاه دلسوزانه کار میکنند و میخواهند موقعیت دانشگاه را حفظ کنند من هم دلم میخواهد در این مسیر وظیفهام را انجام بدهم.
تألیفات داشتهاید؟
بله کتاب اصول کلی تزریقات برای بزرگسالان و کودکان را نوشتم که هرکه میخواند میگوید بیشتر برای کودکان است و بهزودی به چاپ دوم هم خواهد رسید. ویراستاری کتاب پرستاری جامع کودکان را هم انجام دادم و خوشبختانه کتاب جدیدی را با موضوع مفاهیم مراقبت در بخش نوزادان نوشتم و به وزارت بهداشت دادم تا برای همه بچههای مملکت استفاده شود. 5 سال تمام روی آن کار کردم در تعطیلات نوروز هم سرکار بودم. مفاهیم سختی داشت ولی چون سابقاً ویراستاری کرده بودم در این مسئله مشکلات کمی داشتم.
به حق خودتان در رشته پرستاری رسیدهاید؟
کاش این سؤال را بپرسید که حقتان را به پرستاری ادا کردهاید؟ (خنده) من باید به پرستاری حق میدادم اگر من اشتباه میکنم من را ببخشید.
وضع مالیتان خوب است؟
بخورونمیر است شاید من آدم متوقعی نبودم و هیچوقت دلم نخواسته شیکترین ماشین و خانه را داشته باشیم
سؤالم را عوض میکنم از زندگیتان راضی هستید؟
بله خیلی هم راضی هستم.
اگر دوباره متولد شوید همین راه را انتخاب میکنید؟
پرستاری یک لیاقت بالاست، لیاقت فرشته گونه و الهی است عشق و هنر است شعور و معرفت است اصلاً دین و مذهب است یعنی وقتی نماز میخوانم اگر کار خیر کرده باشم قبول است وگرنه که خواندن نماز با چند کلام که نماز حساب نمیشود. پرستاری هم تکمیلکننده دین است چون بیشتر ازآنچه در قرآن به خواندن نماز اشاره شده به این که از محسنین باشید تأکید شده بنابراین من فکر میکنم پرستاری کردن یکی از کارهای خیر و نیک است. پرستاری قشنگ است و از تعاریفی هم که از پرستاری میشود فراتر است پرستاری ابعاد وسیعی دارد.
اگر مصاحبه شما را وزیر بهداشت بخواند از دکتر هاشمی چه مطالبهای برای پرستاران دارید؟
من اولاً از دکتر هاشمی تشکر میکنم چند باری هم درباره گروه ما نظر دادهاند که خیلی برایم قابلاحترام بوده و گوش کردم. دلم میخواهد پرستاران محترمی که سنگ تمام گذاشتند اما در لایههای فراموشی قرارگرفتهاند دیده شوند البته از ایشان هم نمیشود توقع داشت چون بههرحال همه ما با کار مستمر به خود و حرفهمان هویت میدهیم ما میتوانیم گروههای NGO و خیریه تشکیل دهیم اتفاقاً خیلی از این کارها را بعد از بازنشستگی میتوانیم انجام دهیم بهخصوص آنهایی که پرستاری را دوست داشتهاند میتوانند انجام دهند الآن توقع من از خودمان بیشتر از جناب وزیر است هر گروهی باید خودش، خودش را زنده نگه دارد ولی بااینحال دوست دارم که در دوره صدارت ایشان چنین اتفاقی بیفتد که بدعتی باشد که پرستاران بیشتر و محترمانه تر دیده شوند.
دوست ندارم فکر کنم که از دانشکده بازنشسته شدهام و باید بروم. من پرستارم خیلی قدرت دارم و خیلی کارها میتوانم انجام دهم این خیالبافی نیست.
چه توصیهای برای دانشجویان پرستاری دارید؟
من حسرت به لیاقت آن ها میخورم که پرستاری را انتخاب کردهاند و به این رشته واردشدهاند برای اینکه این رشته برای من خیلی قابلاحترام است بعد هم دلم میخواهد قدر خودشان و حرفهشان را بدانند و متوجه باشند که این حرفه شایستگیاش بستگی به انجام کار با مردم و توجه و مراقبت از مردم است.
سخن پایانی شما؟
اخلاق حرفهای یک فرهنگ والای رفتاری و یک شعور بالای انسانی است کسی که اخلاق حرفهای را رعایت میکند از انسانیت عروج کرده و بهجایی میرسد که فقط انسان و نیاز انسان را میبیند در پزشکی هم همین است گاه فردی از خود پزشکی عبور میکند و به عروج پزشکی رسیده است. شما خیلی اوقات و در سرگذشت انسانهای بزرگ که میخوانید مثلاً پزشکی که به این عروج رسیده بود و پشت میز نمینشست، کنار صندلی بیمار و یا روبرویش مینشست تا بیمار بفهمد که مثل اوست و بعد شروع به درمان میکرد
ما پرستاران هم اخلاق حرفهای را باید همینطور ببینیم.
سرکار خانم متین سخن پایانی خودتان را بفرمایید.
پرستاری عشق و هنر است، بیشتر به درد خودمان میخورد من رشته پرستاری را دوست دارم چون در زندگی خودم از آن خیلی استفاده کردم، یک مادر خوب و یک همسر خوب هستم همیشه در نظرم هست که به دیگران کمک کنم همیشه یاد گرفتهام از خودم بگذرم و در خدمت دیگران باشم. پرستاری را باید محترم بشماریم و بدانیم همه آدمها در زندگیشان حداقل یکبار زیردست پرستار میروند. پرستاری رشته خیلی مهمی است و باید به آن اهمیت بیشتری بدهیم باید این رشته بیشتر در جامعه دیده شود اجتماع باید برای پرستاران ارزش بیشتری قائل شود من احساس میکنم که خیلی از پرستاران فکر میکنند فراموش شده هستند و برای کسی مهم نیستند و کسی به خودشان و موقعیت و شغلی که دارند اهمیت نمیدهد درحالیکه واقعاً مهم هستند از بچهای که به دنیا میآید تا مادری که باردار است و میخواهد بچه به دنیا بیاورد و از خانم و آقای سالمند همه کارشان به بیمارستان کشیده میشود و احتیاج به پرستاری شدن دارند. باید برای پرستاری ارج قائل شویم و البته اول باید خودمان به خودمان احترام بگذاریم و خودمان در سلامت خودمان نقش داشته باشیم تا سالم باشیم و بتوانیم در سلامت دیگران نقش داشته باشیم./ق
گفتوگوی عالی با هم داشتیم ممنون از وقتیکه در اختیار ما قرار دادی
ارسال به دوستان