مصاحبه با دانش آموخته دوره دکتری پرستاری پریسا بزرگ زاد
پریسا بزرگ زاد: بیماری، جزئی از تجربه زندگی یک انسان است و نباید تمامی ابعاد هویتی و اجتماعی انسان در سایه بیماری نادیده گرفته شود.
پریسا بزرگ زاد در سال 1378 در دانشگاه علوم پزشکی ایران به عنوان دانشجوی پرستاری پذیرفته شد؛ وی دوران طرح را در اورژانس بیمارستان امام خمینی (ره) گذراند و پس از آن وارد مقطع کارشناسی ارشد پرستاری داخلی جراحی در دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله (عج) شد. او که در سال 1390 مقطع دکتری را در دانشکده پرستاری و مامایی تهران آغاز کرده بود در خرداد ماه سال 96 از رساله دکتری اش با عنوان " ایمنی فرهنگی بیماران بستری دربیمارستان: مطالعه اتنوگرافی انتقادی" به راهنمایی دکتررضا نگارنده دفاع کرد و موفق به کسب درجه دکتری در رشته پرستاری شد.
کمی درمورد موضوع رساله تان توضیح دهید و بفرمائیدکه تمرکز اصلی این پژوهش چیست؟
موضوع رساله من در حوزه اخلاق است. هسته اصلی آن مفهومی است به نام " CULTURAL SAFETY" که ما آنرا "ایمنی فرهنگی" ترجمه کردیم. تمرکز آن هم بر توجه به فردیت بیماران، هویت و فرهنگ آنهاست، این مفهوم در واقع نشات گرفته از یک دیدگاه انتقادی نسبت به خدمات سلامت است و اینکه هویت افراد در مراقبت از آنها نادیده گرفته می شود. به بیان دیگر وقتی بیماری وارد بیمارستان می شود، همه آنچه بوده از بین می رود و صرفا با مشخصات بیماریش شناخته می شود، حتی بعضا می شنویم برای نام بردن بیماران به جای اسم آنها بیماری آنها مورد خطاب قرار می گیرد. حال آنکه بیماری، جزئی از تجربه زندگی یک انسان است و نباید تمامی ابعاد هویتی و اجتماعی انسان در سایه بیماری نادیده گرفته شود. برای تحقق این هدف، مفهوم ایمنی فرهنگی بر سه اصل مشارکت بیمار در تصمیم گیریهای درمانی، همکاری با بیمار در اجرایی کردن تصمیمات و محافظت از هویت، فرهنگ و اعتقادات بیمار تاکید می کند.
آیامطالعه مشابه ای دراین خصوص درایران شده بود؟
مطالعه ای که ما ( تیم تحقیق) انجام دادیم، هم از جهت مفهوم و هم از جهت روش نوآوری داشت. به مفهوم ایمنی فرهنگی در هیچ کدام از منابع و مقالات داخلی اشاره نشده است. البته باید تاکید کنم که این مفهوم در کشورهای دیگر هم به عنوان مفهوم نوظهور مطرح است که تحقیقات بر آن طی 10 سال گذشته انجام شده و تا امروز هم رو به افزایش است.
از منظر روش انجام مطالعه نیز، تحقیق ما اولین مطالعه با روش اتنوگرافی انتقادی یا قوم نگاری انتقادی در ایران در رشته پرستاری است. و شایان ذکر است که تعداد مطالعات انجام شده با این روش درحوزه علوم اجتماعی نیز بسیار محدود بوده است.
ما این مطالعه را با رویکرد اتنوگرافی انتقادی و با روش کارسپکن (Carspecken) انجام دادیم و همانطور که عرض کردم هم رویکرد اتنوگرافی انتقادی و هم روش کارسپکن برای اولین بار در ایران در این پایان نامه مورد استفاده قرار گرفته است.
درمطالعات خارجی چطور؟
باتوجه به نوظهور بودن مفهوم ایمنی فرهنگی، اکثر متون موجود در این باره، مطالعات مروری هستند که با هدف شناساندن مفهوم نگاشته شده اند. اما مطالعات کیفی نیز موجود است که با رویکردهای متنوع از جمله اتنوگرافی انتقادی انجام شده اند. اگر اشتباه نکنم فقط یک مقاله در این مورد ( با روش اتنوگرافی انتقادی) موجود است. به نوعی می توان گفت مطالعه ما از معدود مطالعات انجام شده با این چنین رویکردی، بر مفهوم ایمنی فرهنگی است.
اگربخواهید مطالعه دراین خصوص را ادامه دهید، فکرمی کنید چه جنبه ای از آن جای کاردارد و روی آن پژوهش می کنید؟
واقعیت این است که این مفهوم از جنبه های متعدد قابل مطالعه است. برای نمونه، تمرکز من بر ایمنی فرهنگی بیماران بستری در بیمارستان بود، اما همیشه این سوال برایم مطرح بود که پرستاران مشغول در بیمارستانها چقدر از نظر فرهنگی و هویتی ایمن هستند؟؟! می دانید این مسئله مهمی است. زیرا تا زمانیکه شما چیزی را نداشته باشید نمی تواند آنرا به دیگری بدهید. اینکه خود پرستاران تا چه حد احساس امنیت می کنند در انتقال این احساس به بیماران بسیار مهم است. مسئله بعدی هویت گمشده دانشجویان پرستاری در بیمارستانهاست که آنهم به نوبه خود جای تأمل دارد. بسیار سخت است که به گروهی که احساس می کنند حقوقشان آنطور که باید احقاق نشده، آموزش دهیم که به حقوق بیماران و دیگر اقشار احترام بگذارند. اینها مسائلی ست که اگر عمری باشد، حتما علاقه مند به پیگیریشان هستم.
مهمترین مشکلی که درجمع آوری داده ها با آن مواجه شدید،چی بود؟
جمع آوری داده ها آخرین مشکلم بود!! باتوجه به اینکه این تحقیق اولین تجربه در انجام مطالعه اتنوگرافی انتقادی بود، از همان ابتدای راه همه چیز مشکل بود. از جمله فراهم کردن کتاب اتنوگرافی انتقادی کارسپکن و حتی خواندن آن کتاب که به شهادت خوانندگان انگلیسی زبان هم بسیار سخت و فلسفی نوشته شده است. نمی دانم چندبار کتاب را خواندم؟! با این وجود آنقدر ریزه کاری فلسفی دارد که هنوز جرات ترجمه کردن آن را ندارم. مسئله بعدی عدم وجود نمونه ای از این نوع تحقیقات بود که خوب باز هم تلاش مضاعف می طلبید. برای این منظور من یک ترم در کلاسهای کارشناسی ارشد فلسفه و جمعیت شناسی شرکت کردم. درک آن مفاهیم و همراه شدن با دانشجویان آن کلاسها تجربه ای سخت و البته دلنشین بود. و در نهایت اینکه همانطور که شما پرسیده بودید جمع آوری داده ها در این مطالعه اتنوگرافی بسیار پرچالش بود، چرا که یک اتنوگرافر باید با کنشگران آن عرصه زندگی کند و توسط آنها پذیرفته شود و من 15 ماه در بخش مورد مطالعه ام کار کردم در حالیکه چند ماه آن صرف شناخت بخش و قبول کردن حضور من شد و عملا در مطالعه من وارد نشد. به این معنا که در آن مدت اطلاعاتی جمع آوری نشد. فکر می کنم که این تحقیق از معدود مطالعات مقطع دکتری بود که مجددا دانشجوی دکتری را به عرصه پرستاری عملی برد و من آنرا از برکات این متد و مفهوم می دانم.
آشنا کردن همکاران پرستار و پزشک با مفهوم ایمنی فرهنگی هم به عنوان یک مفهوم انتزاعی، مشکلات خودش را داشت. بطوریکه مجبور بودم چندین باره موضوع و هدف مطالعه ام را برای همکاران شرح دهم.
درداده های شما موردی بود که نتوانید در رساله آن را بیان کنید؟
بله بسیار زیاد. این ماهیت مطالعه قوم نگاری است. وقتی شما به زندگی افراد و مراودات آنها نگاه می کنید پی به موضوعات زیادی می برید که ذهن شما را درگیر می کنند اما از نظر اخلاقی اجازه بازگو کردن آنرا ندارید. درست است که من فقط بر رفتارهایی که متضمن ایمنی فرهنگی بود، متمرکز بودم اما رفتارها و گفتارهای دیگر را نیز می دیدم و می شنیدم. اما نه می توانستم عکس العملی نشان دهم و نه اینکه آنها را جایی بازگو کنم. فکر می کنم داشتن قلبی بزرگ که جای کافی برای رازهای شرکت کنندگان داشته باشد، از جمله مهترین صفات همه محققان کیفی مخصوصا اتنوگرافرها است.
خروجی رساله شما چند مقاله بود؟
خروجی رساله من تا کنون دو مقاله بود که یکی چاپ شده و دیگری در حال چاپ است و البته مقاله دیگر که در حال نوشتن آن هستم.
و اما حرف آخر
بسیار از شما سپاسگزارم که این فرصت را در اختیار من قرار دادید تا در مورد پایان نامه دکتری که به نوعی ثمره بهترین ایام عمرم بود، صحبت کنم. دوست دارم مجددا از ساتیدم که در این راه مرا بسیار یاری کردند تشکر کنم. بهرحال این روش برای آنها نیز تازگی داشت، از اینرو وقت و انرژی بسیاری می طلبید، مهمتر از آن روی خوش و صبوری آنها در لحظات ناامیدی و استیصال من بود که بسیار برایم آموزنده و به یاد ماندی است. همراه بودن و همراه واقعی داشتن در پروسه انجام مطالعات کیفی بسیار مهم است و خداوند را شاکرم که در این مورد از پشتیبانی علمی و عاطفی اساتید و خانواده ام بهره مند بودم. در نهایت از مدیریت دانشکده ، معاونین آموزشی، تحصیلات تکمیلی و البته مدیران گروه داخلی جراحی تشکر می کنم که در فراهم کردن جوی مناسب برای انجام تحقیق و کسب علم از هیچ کوششی فروگذار نکردند.
"پرودگارا عقیده هایمان را از عقده هایمان مصون دار"
ارسال به دوستان