پای صحبت های گرم و صمیمانه دکتر قدسیه بنی واهب/ وقتی در یک شب سرد زمستانی بیماری را با لیوانی چای داغ در دست در گلستان سلامت میبینم احساس میکنم خوشبختترین انسان هستم
دفتر ارتباط با دانش آموختگان دانشگاه در راستای معرفی خدمات دانش آموختگان مصاحبه ای با دکتر یعقوبی نماینده ورودی سال ۱۳۵۱ دانشکده پزشکی و خانم دکتر قدسیه بنی واهب موسس انجمن خیریه برای بیماران روانی در استان کرمان، انجام داده که در ادامه به سمع و نظر شما میرسد.
از استاد یعقوبی خواهش میکنم درباره ی خدمات همکلاسی های ورودی سال ۱۳۵۱ دانشکده پزشکی که در سالهای اخیر برای کشور انجام داده اند توضیحاتی را ارائه کنند.
دکتر یعقوبی: در سال 1351 دویست نفر از اقصی نقاط کشور در دانشکده پزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شدند که طبیعتاً در سالهای ۵۷ و ۵۸ فارغالتحصیل شدند. این دانشآموختگان سالها بعد در حدود سالهای 75 تا 76 گروهی با نام اختصاصی گلهای 51 برای ورودی های 1351 دانشکده پزشکی ایجاد کردند. در سال 1401 در زمان کرونا من برای تاسیس مدرسه ای با نام مادرم اقدام کردم و در حین کار متوجه شدم در گروه توانایی همکاری در این کار وجود دارد و این موضوع را با اعضا گروه در میان گذاشتم تا مدرسه ای با نام گلهای 51 تاسیس کنیم و این اتفاق افتاد و حدود 30 نفر از دوستان اظهار تمایل کردند و موفق شدیم مدرسه ای برای هموطنان در استان گلستان روستای سیاه رود تاسیس کنیم. زمانیکه مدرسه تاسیس شد و اختتامیه را در گروه قرار دادم دوستان از تاسیس مدرسه بعدی پرسیدند و اکنون ساخت مدرسه بعدی در حال پیشرفت است.
طی گفتگویی با دکتر گتمیری رئیس دفتر ارتباط با دانش آموختگان دانشگاه علوم پزشکی تهران در بهمن 1402 تاسیس این مدرسه را با عنوان مدرسه ای که گروه 51 انجام داده است معرفی کردم و ساخت مدرسه بعدی از برنامه های آتی عنوان شد و دوستان را معرفی کردم که در اقصی نقاط کشور کارهایی را انجام داده اند که به دنبال تشویق و پاداش دنیوی نبوده اند مانند دکتر عباس نوریان که زمین ده هکتاری خود را برای تاسیس دانشگاه آزاد اهدا کرده اند و در حال ساخت آن هستند، ساخت مرکزی توسط خانم دکتر کوثری برای بیماران خونی، ساخت مرکزی برای بیماران روانی توسط خانم دکتر بنی واهب و....
متاسفانه امروزه یکی از مشکلات اساسی عکس العملهای نامناسب جامعه نسبت به گروه پزشکی است و به نظر من یکی از راه حل های این مشکل این است که افراد بدانند پزشکان چه کارهایی انجام می دهند و با مشورت و هماهنگی با دکتر گتمیری سعی بر آن شده است که در شناساندن این پزشکان و خدماتی که انجام شده است کارهایی صورت بگیرد و امیدواریم این کار معرفی شود.
خانم دکتر بنی واهب لطفاً ضمن معرفی خود، محل زندگی، محل تحصیل در مورد کارهای عامالمنفعه خود توضیحاتی ارایه بفرمایید:
دکتر بنی واهب: به نام آن که جان را فکرت آموخت با سلام من دکتر قدسیه بنی واهب روانپزشک ورودی 1351 در دانشگاه تهران هستم. سلامی ویژه نیز خدمت همهی دانش اموختگان ورودی1351 دارم که در این دوره پنجاه سال، خدمات بسیار زیادی هم به جامعهی پزشکی ایران و شاید به همهی جهان کرده اند. دوره ورود ما به دانشگاه از دید من به گونه ای بود که همه ی دانشجویانی که وارد شده بودند یک ایده و هدف داشتند و آن خدمت رسانی به همنوعان، کشور یا مردم بود خدمت را دوست داشتند و این واقعیتی درباره همه ما بود. در زمان فارغ التحصیلی، آرمان و هدف همهی ما خدمت به جامعهی انسانی بود و این را همواره باور دارم. در انجام هر کاری باید هدف و آرمان داشت تا به نتیجه رسید.
من همیشه دانشگاه، مخصوصا دانشگاه تهران را مقدس میدانم و از همهی اساتیدی که در آن دوره به ما زندگی، انسان بودن و اگر توانسته باشیم علمی داشته باشیم را یاد دادند، تشکر میکنم. به یاد دارم در یک سخنرانی دکتر مژدهی رئیس دانشکدهی پزشکی، ما 200نفر را نخبگان و شاگرد اولهای ایران خواند و این در دوران تحصیل و پس از آن ثابت شد و امروزه شاهد خدمات این عزیزان در اقصی نقاط ایران و حتی جهان هستیم.
بنده دیپلم را در شهرستان بم گرفتم و باید چهار سال پس از فارغالتحصیلی به مردم آن شهر خدمت میکردم. با وجود پیشنهادهای اساتید بزرگوار برای ورود به رشتههای پوست، جراحی، زنان و ... من با توجه به شرایط شهر بم، چون دکتر زن نداشت به شهر بم بازگشتم و به عنوان اولین و تنها دکتر زن در این شهر مشغول به کار شدم و روزانه حدود 80 بیمار را ویزیت میکردم پس از فارغ التحصیلی و 4 سال خدمت در بم به کرمان آمدم و به دلیل تمایل به رشته ای که بیشترین ارتباط را با مردم داشته باشد، رشته روانپزشکی را برای تخصص انتخاب کردم زیرا رشته ایست که نیاز دارد بسیار در بطن جامعه و مراجعین باشیم و در واقع باید با بیمار درد و دل کرد و از زمان رزیدنتی بیماران مزمن روانی را ویزیت می کردم.
هرگاه به آن دوران باز میگردم از توان خودم تعجب میکنم و شاید این توان از انگیزهای بود که برای خدمت به این مردم محروم داشتم و مردم کرمان نیز مردمی بسیار قدر شناس هستند.
باید گفت در معرفی پزشکان موفق نبوده ایم و به همین خاطر در شرایط کنونی نگاهها به پزشکان متاسفانه به گونهایست که تصور میشود پزشکان بیشتر در فکر مادیات اند و متاسفانه این تصور اشتباه است.
- خانم دکتر لطفا توضیحاتی را در رابطه با تاسیس مرکز جامع درمانی و توانبخشی گلستان سلامت و شروع کار خود بفرمایید؟
دکتر بنی واهب: در رابطه با تاسیس مرکز گلستان سلامت باید به این اشاره کنم که در روانپزشکی بیماران به دو گروه تقسیم میشوند بیماران حاد که دورهی درمان خود را اکثرا در بیمارستانهای آموزشی میگذرانند و دو هفته و حداکثر دو ماه آن دوره را طی میکنند و بعد به آغوش خانواده باز میگردند. بیمارستان شهید بهشتی کرمان جزء بیمارستانهایی است که بیماران دوره حاد را پذیرش میکند. یک پروسهای در روانپزشکی وجود دارد که بیماران حاد تبدیل به بیماران مزمن میشوند و میتوان اینگونه تعریف کرد که بیماری آنها فقط کنترل میشود اما بهبود کامل نمییابد و بعضی از این بیماران توسط خانواده و جامعه پذیرفته نمیشوند.
در زمان رزیدنتی زمانیکه برای بار اول به یک مرکز که بیماران مزمن در آنجا بستری بودند رفتم بسیار برایم سخت بود و در گزارش روز بعد عنوان کردم که من هیچگاه با بیماران مزمن کار نخواهم کرد، استادم گفتند شما در آینده باید مرکزی برای این بیماران احداث کنید و این خود جرقهای را در ذهن من ایجاد کرد. یکی دیگر از صحبتهای تاثیرگذار در تاسیس این مرکز، صحبت خانم دکتر آروا پزشک فلیپینی که در ایران خدمت میکردند، بود که میگفت روانپزشک باید مددکار اجتماعی نیز باشد وقتی از او خواستم بیشتر توضیح دهد گفت شما به عنوان یک مددکار در خانوادهی این بیماران هستید و این مریضها غیر از خانواده و شما پناهی ندارند و باید مکانی را برای آنها احداث کنیم و از آن زمان من و خانم دکتر آروا به عنوان موسسین انجمن خیریهی حمایت از بیماران روانی را، که ادعا داریم اولین انجمن برای بیماران روانی در ایران است تاسیس کردیم و در سال 1378 به همراه ایشان و یک خانم حسابدار استارت کار زده شد و با کمک مالی 600 میلیون تومانی مهندس طهماسبی و زمینی که توسط یک موسسه نیکوکاری در اختیار ما قرار گرفت، ساخت مرکز در سال1385 به پایان رسید. البته بعد ها در تامین تغذیه و حتی آب شرب (زیرا مرکز تا سال 91 آب لوله کشی نداشت) و بسیاری دیگر از موارد نیز خیرین بسیاری به ما کمک کردند. باید به این توجه کرد در اینگونه کارها که اکثرا به صورت خیریه و داوطلبی است تلاش و زمان بیشتری مورد نیاز است.
ما در مناسبتهای مختلف مانند اعیاد، تولد ها، جشنهای ملی و مذهبی و روز درختکاری مراسم کاشت درخت داریم و خیرین درختی را با نام خود میکارند و تابلویی داریم که نام افراد حقیقی و حقوقی در آن ثبت شده و در ساختمان نصب است.
در حال حاضر این مرکز سه بخش مردان و یک بخش زنان به علاوهی رستوران، نگهبانی، قسمت موتورخانه و نهایتا قسمت ستادی دارد. مرکز حدود هفتاد نفر پرسنل دارد شامل: روانپزشک، پزشک عمومی، پرستار، بهیار، کادر ستادی، حسابدار، مسئول فنی، نگهبانی و آشپز که بیست و چهار ساعته مشغول خدمت اند. قریب به سیصد بیمار در این مرکز خدمت رسانی میشود حدود پنجاه بیمار در منزل ویزیت هفتگی می شوند و برای آنها دارو برده می شود و در صورتی که مریض به روانپزشک نیاز داشته باشد بنده شخصا ویزیت میکنم، در مرکز نیز به دویست و پنجاه بیمار شبانه روزی خدمت رسانی میشود تعدادی نیز در نوبت اند که در صورت ترخیص مریضهای اینجا یا وسعت بخشها، این بیماران پذیرش میشوند.
طی بازدیدها و نظارتهایی که از طرف بهزیستی صورت گرفت نهایتا این مرکز بزرگترین مرکز در جنوب شرق ایران و به اصطلاح تک مرکز معرفی شد اگرچه در تهران مرکزی داریم که پانصد بیمار مزمن دارد مانند امین آباد.
این مرکز به تعبیر من مکانی است برای بیپناهان و از نظر من بیماران روانی بی پناه ترین افراد و گران ترین بیماران در تمام دنیا هستند و وقتی فردی دچار بیماری روانی میشود در واقع سرباری هم برای خانواده و هم برای جامعه خواهد بود و ما به عنوان شهروندان جامعه به نوعی وظیفه داریم به این افراد کمک کنیم زیرا رفتار این افراد آگاهانه نیست و هزاران عامل وجود دارد تا بیماری روانی ایجاد شود و اینجاست که جامعه باید به فرد از جهات خدمات اجتماعی، خیریه، مسائل جانبی و مسائلی که از عهده خانواده خارج است کمک کنند. در گذشته به دلیل اینکه خانوادهها پیوسته بودند و تعداد افراد خانواده زیاد بود اگر فردی مریض میشد میتوانستند به او کمک کنند اما امروز اگر فردی در خانواده بیمار شود چون خانوادهها هستهای شده اند نمیتوانند به وی کمک کنند و به همین دلیل نیاز به اینگونه مجموعه ها احساس میشود. اداره این مجموعه ها نه تنها در ایران بلکه در تمام دنیا تنها بر عهده دولت نیست بلکه توسط خیریه ها و به صورت NGO اداره میشود و من فکر میکنم قدمی که برداشته شده است شاید درسی برای آیندگان باشد.
در میان ورودی های1351 تفکری وجود دارد که اگر در جایگاهی که قرار داریم اگر فقط به فکر خود باشیم و اطرافیان خوشحال و خوشبخت نباشند از آنچه که دارید لذت نخواهید برد و این نگاهی جامعه نگر در میان ما است به همین دلیل امروزه شاهد هستیم که دوستان ما در جای جای ایران و حتی در نقاط دیگر دنیا کارهای ارزنده ای انجام داده اند.
پروفسور بهروز برومند بنیانگذار دانشگاه علوم پزشکی ایران که دوره ای افتخاری در دانشگاه تهران تدریس میکردند به ما میگفتند شما به عنوان پزشک دوره ای احتیاج دارید که بیمار را جذب کنید اما اگر نگاهتان این باشد که این کار را برای این انجام میدهید که فردی به شما نیاز دارد، آنگاه خواهید دید که مریض خود به شما جذب خواهد شد و واقعیت این است شما را یک منجی میبیند و آن زمان شما یک احساس رضایتی در ذهنتان خواهید داشت که کسی هستید که به چند آدم کمک کرده اید و این بسیار حس خوبیست و به عقیده من احساس رضایت از خود به روان ما آرامش میدهد.
- خانم دکتر شرایط پذیرش بیمار در این مرکز به چه صورت است؟
دکتر بنی واهب: طبق ضوابط بیمار مزمن دارای مولفههایی است و پس از تایید این موضوع طبق ضوابط هیات وزیران پذیرش بیماران در این مراکز شش ماه تا یک سال است. بعضی از بیماران پس از کار درمانی، ورزش و... به آغوش خانواده باز میگردند و حتی تشکیل خانواده میدهند و پس از ترخیص هر بیمار، ما جانشین میگیریم. اما واقعیت این است که ما مریضی داریم که 20 سال در این مرکز است زیرا مجهول الهویه و مبتلا به اسکیزوفرنی است و نمیتوانیم او را به جای دیگری منتقل کنیم.
خانم دکتر شیوع بیماران روانی در کرمان به چه صورت است؟
دکتر بنی واهب: شیوع بیماریهای مزمن پیشرفته روانی در کل دنیا یک درصد است در این استان هم به همین صورت است اما در کل شیوع بیماریهای روانی در دنیا بسیار زیاد شده است و طبق تحقیقات که در تهران انجام شده است چهل درصد افراد در یک دورهی زندگی خود دچار افسردگی، استرس و اضطراب میشوند و نیاز به مراجعه به روانپزشک دارند اما شیوع بیماران اسکیزوفرنی و دو قطبی که در مرکز ما پذیرش میشوند یک درصد است که جزو بیماران روانپریش و مزمن تعریف میشود.
- خانم دکتر انگیزه شما برای ورود به رشتهی روانپزشکی چه بود و اگر به دوران دانشجویی باز گردید باز هم این رشته را انتخاب میکنید؟
دکتر بنی واهب: حضور داشتن در جمع تعداد بیشتری از افراد که احتیاج دارند به چیزی که شاید من به نوعی علمش را دارم. از همان سال اول تصمیم داشتم رشتهای را انتخاب کنم که بیشتر از همهی رشتهها با افراد سروکار داشته باشد و روانپزشکی رشته ای است که با تک تک افراد در ارتباط است.
یک شب سرد زمستانی که برف میبارید وقتی به مرکز آمدم و یکی از بیماران را دیدم که لیوان چای در دست دارند و در کنار رادیاتور نشسته و بیرون را نگاه میکند آن لحظه احساس کردم خوشبخت ترین آدم در این دنیا هستم و آن حس بزرگترین حس در کل دوره زندگی من بود و این همان احساس دوست داشتن و رضایت از انتخاب این رشته است.
در رابطه با اینکه اگر به گذشته باز میگشتم آیا بازهم این رشته را انتخاب میکردم باید با کمال صداقت بگویم قطعا رشته پزشکی و روانپزشکی را انتخاب می کردم اما خلاقیت بیشتری به خرج میدادم و کار های بیشتری انجام میدادم تا منفعتش به افراد بیشتری برسد.
- شما نمونهی بارز فردی هستید که با وجود تمام موانع و مشکلات ماندید و ساختید. چه توصیهای برای اشخاصی که فارغالتحصیل میشوند علیالخصوص رشتههای علوم پزشکی دارید؟
دکتر بنی واهب: وقتی وارد این رشته میشوید باید بدانید که لازم است با عشق و دوست داشتن وارد این رشته شوید زیرا با مردم در ارتباط هستید و من میتوانم بگویم همه ی هم دوره ای های من با این عشق خدمت میکنند.
ما در جمع متولد میشویم در جمع زندگی میکنیم و بالاخره یک روزی در جمع از دنیا میرویم در این فاصله بین زندگی و مرگ اگر احساس آرامش داشته باشیم این بهترین هدیهایست که میتوانیم هم به خود و هم به اطرافیان بدهیم. توصیه من این است به چیزی که دوست داریم عشق بورزیم و عشق و علاقه چیزی جز این نیست که من هویتی دارم. ما به عنوان پزشک در هر کجا میتوانیم مثمر ثمر باشیم ولی ترجیح من این است به همنوعان و هموطنان و افرادی که دردشان برایم ملموس است خدمت کنم و علاقهمندم که بمانم و اگر بتوانم با رفع کردن یک مسئله از هر فردی، باعث آرامش خیال برای او و برای خود بشوم.
به عنوان نصیحت می گویم که اگر کسی به دنبال مادیات است وارد این رشته نشود و برای اعتلای روانی که در این رشته پیدا میکند این رشته را انتخاب کند و به دنبال آن مادیات به اندازه گذراندن یک زندگی وجود خواهد داشت و افرادی که آنقدر با هوش اند که وارد رشته پزشکی شده اند میتوانند تاب آوری خود را نیز بالا ببرند. در تاسیس این مجموعه گاها دچار دردهای ناحیهی قفسه صدری شده ام اما از این خوشحالم که کاری را برای انسانی انجام داده ام و خوشحالم که به ثمر رسیده است اگر با این دید وارد این رشته شویم و تابآوری را بالا ببریم میتوانیم این رشته را به پایان برسانیم و باز هم توصیه میکنم بمانید، بمانید، بمانید.
- آخرین صحبتها با همکلاسیهای سال1351 چیست؟
من باز هم عرض سلام و ادب دارم و درود میفرستم به همهی ورودیها و همکلاسیهای پنجاه و یک همه را بسیار دوست دارم و خاطرات بسیار زیبایی از گروه پنجاه و یک دارم بسیار دلتنگ دوستان هستم. برای همه دوستان موفقیت و سلامتی آرزومندم زیرا میدانم انسانهای شریفی بودند و بعد از فارغ التحصیلی در همه رشته ها خبر موفقیتشان را میشنوم و نه تنها در زمینه های علمی و پزشکی موفق بوده اند، بلکه در کار های خیریه پیشرو بوده اند. امیدوارم روزی دوباره به یاد خاطرات خوب گذشته دور هم جمع شویم و بازهم توصیه میکنم بمانیم، بمانیم و روز های بسیار خوب را در داخل کشور باهم ببنیم.
ارسال به دوستان