پنجه طلایی از دودمان پاطلا یادداشت سرپرست دفتر ارتباط با دانش آموختگان دانشگاه در پی درگذشت استاد دکتر مریم پوررضا
دکتر سیدمنصور گتمیری، سرپرست دفتر ارتباط با دانش آموختگان در پی درگذشت استاد دکتر مریم پوررضا، دانش آموخته و استاد برجستهی گروه زنان و زایمان و نازایی دانشگاه را تسلیت گفت.
متن یادداشت سرپرست دفتر ارتباط با دانش آموختگان دانشگاه در پی درگذشت استاد دکتر مریم پوررضا به شرح زیر است:
دریافت خبر درگذشت پزشک حاذق و مردمی، دانش آموخته و استاد برجستهی گروه زنان و زایمان و نازایی دانشگاه علوم پزشکی تهران سرکار خانم دکتر مریم پوررضا باعث اندوه فراوان شد.
مریم پوررضا متولد ۱۳۱۳ بود. همان سالی که در خردادماه آن، مجلس شورای ملی لایحهی انتقال مدرسهی طب و داروسازی دارالفنون به باغ جلالیه و تشکیل دانشکده پزشکی را تصویب نموده و در ۱۵ بهمن همان سال کلنگ تاسیس دانشگاه تهران به زمین زده شده بود.
کسی در آن زمان نمیدانست که مولود همان روزهای سال ۱۳۱۳ در منزل پوررضای قزلایاق، دختری می شود که بعدها در سال ۱۳۳۲ در امتحان ورودی همان دانشکدهی پزشکی رتبهی اول خانمهای داوطلب ورود به رشتهی پزشکی را بدست میآورد.
مریم هفت ساله بود که توسط پدرش به مدرسهی ژاندارک فرانسویها سپرده شد تا تحت تعالیم بانوان راهبهی این مدارس قرار گرفته به تحصیل بپردازد. او تمام دوره تحصیلی خود تا اخذ دیپلم را در همان مدرسه به پایان برد و همان سال در آزمون ورودی دانشکده ی پزشکی رتبهی نخست دختران داوطلب را بدست آورد.
مریم در جایی گفته با اینکه پدرش تحصیلکردهی خارج از کشور و حقوقدان بود و در دانشگاه قاهره و سپس سوربن فرانسه تحصیل کرده بود ولی با رفتن او به دانشکدهی پزشکی مخالف بوده است! او همچنین گفته پدرم مردی متعصب بود و خوشش نمیآمد من با عدهای پسر جوان سر یک کلاس بنشینم و درس بخوانم! پس از شنیدن خبر قبولی من در دانشکدهی پزشکی مدتها مادر و داییام با او صحبت کردند تا اجازه داد به دانشکده بروم! آن هم به شرطی که با رانندهی شخصی اش بروم و برگردم. بعد ها هم حتی ماندنم در بیمارستان برای شبهای کشیک را نیز با شرط و شروطی سنگین اجازه داد.
مریم اما سرشار از شور و اشتیاق تحصیل بود و با صبوری و متانت شروط پدر را می پذیرفت و با احترام اعتماد پدر را برای تحصیل در دوره و زمانه ای که تحصیل دختران امری غیر عادی و نوعی سنتشکنی بود جلب می کرد. جالب اینکه هیچگاه سختگیریهای پدر رابطهی محبتآمیز و توام با احترام او و پدرش را مخدوش نکرد.
مریم در طول دورهی تحصیل در دانشکده پزشکی حضور اساتیدی همچون دکتر کیهانی، پروفسور حکیم، دکتر نیکنفس، استاد گلگلاب در گیاهشناسی، دکتر نعمتالهی و دکتر گیتی را در فیزیولوژی، دکتر شفا را در میکروبشناسی، دکتر میردامادی را در ایمونولوژی، دکتر آرمین و دکتر شمسا را در آسیبشناسی، دکتر مژدهی و دکتر بینشور را در دپارتمان بیماریهای عفونی، دکتر ملکی، دکتر شرقی و دکتر محققی را در دپارتمان پوست، پروفسور شمس، دکتر علوی و دکتر ضرابی را در کرسی بیماریهای چشم، دکتر فرهاد را در بخش رادیولوژی، استاد میرسپاسی بزرگ را در بیماریهای روانی و دکتر ادیب و دکتر رشید یاسمی را در پزشکی قانونی و حضور دهها استاد زبردست دیگر را تجربه کرد. وی همواره از استادانش به نیکی و بزرگی یاد می کرد.
مریم دوران تحصیل را با نمرات عالی طی نمود و در سال آخر دانشکده با یکی از همکلاسیها بنام بیژن جهانگیری ازدواج کرد. بیژن بعدها رشتهی فارماکولوژی را ادامه داد و در دانشگاه تهران به عنوان عضو هیئت علمی استخدام شد.
بیژن یک سال پس از ازدواج در حالیکه همسرش باردار بود برای ادامه تحصیل ابتدا به بلژیک و سپس به آمریکا رفت و مریم در عین بارداری رشتهی تخصصی زنان و زایمان را شروع کرد.
او یکبار دیگر با سختگیریهای جنسیتی و این بار از جانب رییس گروه زنان دانشکدهی پزشکی برای ورود به رشتهی تخصصی زنان مواجه شد.
بله، او با مخالفت و سنگاندازی مردان مسلط بر این رشتهی تخصصی روبرو شد! مردان حضور زنان در این رشتهی تخصصی سنگین را برنمیتابیدند.
دکتر جهانشاه صالح رییس بیمارستان زنان مخالف اصلی ورود مریم به دورهی تخصصی زنان و زایمان بود. جهانشاه صالح شاید از روی خیرخواهی و با لحاظ شرایط و محدودیتهای بانوان برای اشتعال به این حرفهی سنگین، مخالف ورود بسیاری از بانوان بویژه بانوان متاهل در این رشته بود و مریم نیز متاهل بود و مهمتر اینکه همسرش نیز در کنارش نبود.
مریم اما این سد را نیز پشت سر گذاشت و با اصرار و جلب اعتماد جهانشاه صالح، وارد دورهی تخصصی زنان و زایمان شد. حضور در خانوادهای پرجمعیت، پدری جدی، منضبط و تا حدی سختگیر اما مهربان و حامی، مادری فرهیخته و فرهنگی از مریم یک انسان سختکوش، هدفمند و مقاوم ساخته بود. او دورهی تخصص خود را در حالی گذراند که همسرش را بیش از یکسال و نیم در کنار خود نداشت.
مریم به زبان فرانسه مسلط بود از این رو برای گذراندن دورهی تکمیلی، عازم بلژیک و فرانسه شد و دوره تکمیلی سونوگرافی زنان و نازایی را طی چند ماه در این دو کشور طی نمود.
او سپس به عنوان استادیار دانشکده پزشکی دانشگاه تهران مشغول به کار و طبابت شد. همان دانشکده ای که کلنگ آن تنها چند ماه پس از تولدش به زمین زده شده بود.
مریم به سرعت مراحل تعالی و ترقی را طی نمود. ابتدا دانشیار شد و سپس به مقام استادی دانشگاه رسید. او سپس به عضویت هیئت بورد تخصصی زنان و زایمان و نازایی وزارت بهداشت درآمد و پس از چندی به عنوان دبیر هیئت بورد منصوب شد.
در عین حال مریم پوررضا علاوه بر خدماتش در دانشگاه و محیطهای آکادمیک از ارایه خدمت به بیماران در بخش دولتی و خصوصی نیز غافل نبود صبح ها در بیمارستان های دانشگاهی و عصرها در مطب و بیمارستان خصوصی به ارایه خدمت و جراحی مشغول بود. بدینسان وی بیش از نیم قرن به مردم کشورش خدمت کرد و سرانجام در هشتم دی ماه سال ۱۴۰۱ ه ش رخ در نقاب خاک کشید و دفتر زندگی پربارش به صفحهی آخر رسید.
دکتر مریم پوررضا قزلایاق براستی جراح پنجه طلایی بود که نام نیاکانش قزلایاق (پا طلا) را بار دیگر زنده کرد. پنجه طلایی از دودمان پاطلا.
درگذشت این استاد بزرگ را به خانواده دانشگاه، همکاران و خانواده محترم پوررضا قزل ایاق بخصوص جناب آقای دکتر جهانگیری همسر محترم ایشان تسلیت می گویم و برای آن بانوی بزرگوار آرامش ابدی و رحمت واسعهی الهی مسئلت دارم.
دکتر سیدمنصور گتمیری
سرپرست دفتر ارتباط با دانش آموختگان
لازم به ذکر است مراسم یادبود آن گرانقدر درگذشته، از ساعت ۱۱ تا ۱۳ بعدازظهر روز جمعه ۱۶ دی ماه در تالار مجتمع فرهنگی رعد به نشانی شهرک غرب ـ خیابان هرمزان ـ خیابان پیروزان جنوبی ـ پلاک ۷۴ برگزار می گردد. حضور بستگان و همکاران و دوستان در این مراسم موجب سپاسگزاری می باشد.
1 نظر برای این مطلب وجود دارد
استادی الهام بخش، طناز و صمیمی بودند. روحشان شاد ممنون جناب دکتر گتمیری
متن درون تصویر امنیتی را وارد نمائید: