در ستایش مقام استاد و عالم/ شاعر ابتدا با نام خداوند متعال و ستایش او آغاز میکند و چند بیتی را در مدح ذات اقدس الهی میسراید. سپس به مدح پیامبر گرامی اسلام (ص) میپردازد و از پی در نعط علی (ع) ادامه میدهد تا اینکه دریچهای میگشاید به مقام شامخ علم و معلم.

به مناسبت روز استاد، دکتر سیدمنصور گتمیری یکی از اشعار خود را که در توصیف جایگاه معلم و مقام استاد سروده اند در اختیار تحریریه وبسایت دفتر ارتباط به دانشآموختگان قرار دادهاند که در اینجا تقدیم حضور خوانندگان مینمائیم.
در این ابیات شیوا، شاعر ابتدا با نام خداوند متعال و ستایش او آغاز میکند و چند بیتی را در مدح ذات اقدس الهی میسراید. سپس به مدح پیامبر گرامی اسلام (ص) میپردازد و از پی در نعط علی (ع) ادامه میدهد تا اینکه دریچهای میگشاید به مقام شامخ علم و معلم. شاعر سپس با هنرمندی تمام، پس از ذکر نام خداوند و نبی مکرم، به جایگاه والای دانش و نقش بیبدیل آموزگار در هدایت و روشنگری انسانها اشاره میکند. او با برشمردن گروههای مختلف مردم و تمایلات گوناگونشان، بر اهمیت راه دانایی و جهاد علمی تاکید ورزیده و منزلت معلمان را که عمر خود را وقف تعلیم و تربیت میکنند، به تصویر میکشد. این سروده، ادای احترامی است به تمامی کسانی که با نور علم، تاریکی جهل را زدوده و جانهای مشتاق را سیراب میکنند. اکنون، با هم به ژرفای این کلام دلنشین سفر میکنیم.
در مقام استاد
ابتدای سخن به نام خدا
ایزد حی قادر دانا
آفرینندهی سخن در کام
پخته گردان کامل هر خام
او که از بهر رزق طفل صغیر
سینهی مادران کند پرشیر
او که از خاک و آب و تابش نور
گندم و میوه آورد به وفور
بعد نام خدای لمیزلی
السلام ایهاالنبی و ولی
کوه حلم و مدینهی دانش
یم جود و سخا و داد و دهش
از حرا تا چو نهر جاری شد
زیر پایش جهان بهاری شد
گفت: اقرا و ربک الاکرم
الذی علّمک به لوح و قلم
قلم و لوح و علم و دانش را
نزد آیین خویش داد بها
گفت خواندن اساس بهروزی است
جهل، خسران و علم، پیروزی است
عمل صالح از پی علم است
هر که آگه شود ز مهلکه رست
از میان سلالهی آدم
عرب و ترک و مغربی و عجم
هندی و چینی و اروپایی
سرخ و زرد و سفید و مالایی
هر که با رای و شهسواری خویش
هست دنبال رستگاری خویش
عدهای مال و ثروت اندوزند
کیسههای فراخ میدوزند
عدهای اهل فر و شوکت و جاه
قوم بالانشین، زیادت خواه!
عدهای اهل عیش و نوش و نشاط
روی یار و کباب و نهر و بساط
عدهای عابدند و اهل دعا
سود و آسیبشان نه مردم را
عدهای اهل زهد و رنگ و ریا
روی قدیس و ذات باعورا
جمعی اما به وادی دانش
راه دانایی و جهاد و جهش
جهد در راه کسب آگاهی
همّشان رفع جهل و گمراهی
جانشان روشن از تلالو نور
سینه سرشار عشق و سر پرشور
سینه سرشار عشق کشف رموز
فکر خدمت به خلق، در شب و روز
کارشان رهنمایی و تعلیم
بینصیب از طلا و سکه و سیم
این چنین شد که از بنی آدم
پیش از عهد عتیق تا خاتم
عدهای راه علم بگزیدند
جز ندای درون بنشنیدند
گوش دل بر معلمان دادند
جسم و تن را به علم جان دادند
از معلم گرفته گوهر علم
تربیت کرده یک دو صد با حلم
جان دانشوران و حقجویان
شده سیراب زین نکوخویان
جهل با جهدشان ز دلها پاک
حاصل کارشان چو حاصل تاک
نام نیکویشان« معلم» و کار
سوختن همچو شمع در شب تار
گرچه از این نمونه بسیارند
کار و فرمان به وی بنسپارند
کار در دست اهل تزویر است
زور، حلال و اهل زر میر است
لیک کار معلم و استاد
نبود اندر این شمار و عداد
کار استاد، جنگ با جهل است
هان! گمان بردهای که این سهل است
جنگ با جهل و جاهلان مشکل
دیده مجروح خار و خون در دل
طالب علم تا شود استاد
نوجوانی و هم جوانی داد
جان خود همچو شمع میسوزد
تا چراغی دگر برافروزد
نبود اندر این سخن اغراق
شرح این قصه شهره در آفاق
ای معلم که نور، رایت توست
جان ما روشن از هدایت توست
از وجود شما جهان روشن
رو به آسایش است روح و بدن
اینک ای اهل علم، اهل ادب
ای تو جویای حق به روز و به شب!
گر نکوکاری و نکوکردار
قدر استاد خود نگه می دار
قدردان معلمینت باش
پاک باشی و نیک طینت کاش



نظر دهید