مراسم نکوداشت استاد پیشکسوت گروه ارتوپدی دانشگاه دکتر محمود معتمدی برگزار می شود
دکتر معتمدی استاد پیشکسوت گروه ارتوپدی دانشگاه خدمت به بیماران و تسکین آلام آنان را بزرگترین توشه خود در زندگی عنوان کرد.
در آستانه برگزاری مراسم نکوداشت استاد پیشکسوت گروه ارتوپدی دانشگاه دکتر محمود معتمدی که ساعت 12 روز 5 شنبه 23 آذرماه در تالار امام مجتمع بیمارستانی امام خمینی(ره) برگزار می شود گفتگویی با ایشان داشتیم که شما را به خواندن آن دعوت می کنیم.

جناب دکتر برای ما از روزهای اولی که به بیمارستان امام خمینی (ره) آمدید بگویید؟ پس از پذیرفته شدن به عنوان هیئت علمی دانشگاه تهران به بیمارستان امام خمینی (ره) آمدم و ریاست بخش ارتوپدی را به عهده گرفتم و بخش ارتوپدی در بیمارستان امام در مکان بسیار نامناسبی قرار داشت و تعداد تخت ها بسیار کم بود و بنده تمام تلاشم را کردم که مکان این بخش را تغییر داده و علاوه بر ارتوپدی بخش مردان، ارتوپدی بخش زنان را هم به عهده گرفتم و در آن زمان بود که جنگ تحمیلی شروع شد و در بیمارستان امام خمینی دو بخش به نام مجروحان به عهده بنده راه اندازی شد و روزهای بسیاری بود که بیمارستان از مجروحین پر می شد و بنده به کمک اساتید و دانشجویان که در آن زمان در بیمارستان بودند مشغول به عمل جراحی های متعددی شدم. در بین کسانی که آن روزها دانشجوی من بودند و در سال 1361 به عنوان بهترین شاگرد انتخاب شد دکتر بغدادی هستند که هم اکنون نیز ایشان مدیر گروه ارتوپدی دانشگاه هستند.
از تاثیر رشته خودتان بر روی مجروحان جنگی گفتید خاطره ای از آن دوران دارید برای ما تعریف کنید؟ یکبار بنده در عمل جراحی بودم و بیمار بی هوش بود که بیمارستان را از 6 ناحیه بمباران کردند به طوری که افراد بسیاری آسیب دیدند و تمام ماشین های آنجا از بین رفتند. در حین عمل بودم که دکتر بی هوشی گفت: من رفتم. گفتم: پسرم وقتی عملی را شروع کردیم کسی حق ندارد اتاق عمل را ترک کند، اگر قرار باشد کسی بمیرد هم جراح و هم دکتر و هم مجروح همه با هم می میرندو ما با آن شرایط به عمل جراحی ادامه دادیم و در تونلی که از زیر بیمارستان تا دانشگاه تهران زده شده بود، ما به امور درمان می پرداختیم. حتی به خاطر دارم که وزیر بهداشت برای سرکشی در آن زمان تشریف آوردن و در تونلی که زده بودیم از امور درمانی بازدید کردند. یک زمانی تمام 1000 تخت این بیمارستان پر از بیمار بود و ما سه چهار شبانه روز اینجا می خوابیدیم و این مجروحان را ویزیت می کردیم و آنهایی که نیاز به عمل جراحی داشتن به اتاق جراحی و بیماران سرپایی را هم مرخص می کردیم.
از استادان خودتان بریمان بگویید؟ از استادان خودم در ایران دکتر اعلمی استاد محترم بخش ارتوپدی بیمارستان شریعتی، پرفسور عیسی نواب، دکتر فریدون فقیهی، دکتر تقی زاده هستند. این افراد از جمله اساتیدی بودند که در تهران به ما آموزش دادند و بنده را بعد از امتحانات استادیاری به بیمارستان امام خمینی رهسپار کردند.

از سفرهای مطالعاتی به خارج از کشور توضیح دهید؟ بنده در سال 1369 به کشور کانادا عزیمت کردم و در کشور کانادا زیر نظر دکتر کاستویچ و پرفسور کامرون و دیگران، هم ستون فقرات را از نظر علمی و عملی آموختم و هم مشکلات زانو و پروتز و پیوند مینیسک را تحت نظر آن استادان به خوبی آموزش گرفتم. بعد از دو سال بنده به کشور برگشته و اولین پیوند مینیسک را در ایران بنده انجام دادم که این خبر به تمام دنیا مخابره شد و هم اکنون نیز خبرش در روزنامه های آن زمان، وجود دارد. بنده به کشورهای مختلف سفر کردم و علوم متفاوتی را آموختم. بیشتر جراحی ها را در کشور آمریکا آموختم به تمام بیمارستان های تورنتو، ویستورنتو، ایستورنتو و مرکز طبی اطفال با پرفسور سالتر که از جمله اساتید معتبر دنیا بود آشنا شدم و تجارب آنها را بسیار آموختم و در سال 1371 به ایران آمدم و آنها را در خدمت پزشکان عمومی و دستیاران جراحی و ارتوپدی گذاشتم و ماحصل آن نیز تربیت تعداد زیادی پزشک عمومی و جراح ارتوپدی است که امروزه می توانند به جامعه خدمت کنند. همچنین برای شرکت در کنفرانسهای علمی به کشور های مختلف جهان از جمله یونان، آلمان، سوئیس، اسپانیا، چین، ژاپن، چک و اسلواکی و برزیل سفر کردم و مدت زیادی هم در آن کشورها بودم و با بار علمی بسیار زیادی به کشور بازگشتم و آنها در خدمت همه دانشجویان و پزشک های محترم ارتوپدی قرار دادم.

استاد چه چیزی باعث شد که شما جراحی ارتوپدی را انتخاب کردید؟ بنده در زمانی که پزشک عمومی بودم متوجه شدم که مردم بسیار جراحی های ارتوپدی انجام می دهند. در آن زمان جراح ارتوپد بسیار کم بود به همین دلیل بنده رشته ارتوپدی را انتخاب کردم و نهایت سعی خود را در راستای خدمت به مردم انجام دادم و از عملکرد خودم در این سالها بسیار راضی و خرسندم و امیدوارم کسانی که بعد از ما وارد این رشته شده اند بتواننند به خوبی این مسیر را طی کنند و در این راه به وضعیت مالی بیمار توجه نکنند و تمام سعی خود را معطوف به خدمات رسانی هر چه بهتر به مردم کنند.
استاد از احساستان در هنگام ملاقات بیماری که با عمل جراحی شما دردش التیام پیدا کرده است برای ما بگویید؟ بسیار خوشحال می شوم که باعث کاهش و یا رفع درد آنها می شوم. موارد بسیار رخ داده است که شخصی را که بنده در چهل سال پیش عمل کرده ام به من دوباره مراجعه کرده و از عمل جراحیش ابراز خرسندی می کند و قدردان زحمات بنده است و بارها پیش آمده که بنده پدر بزرگ، فرزند و نوه ای را عمل کرده ام به همه به خاطر رضایت از عمل به بنده مراجعه کرده اند. به نظر من بزرگترین توشه من در زندگی همین خدمت به بیماران و تسکین درد آنان است.
استاد شما فرمدید که برای تحصیل و کسب تجربه به کشورهای متفاوتی سفر کرده اید چه انگیزه ای باعث شد که در این کشورها نمانید و به کشور خودتان برگردید؟ بنده سال های زیادی را در ایران سپری کرده ام و به قولی نان و نمک این کشور را خورده بودم و از طرفی خانواده بنده علاقه زیادی داشتند که من در کشور خودم و به هموطنانم خدمت کنم، این دلایل باعث شد که بنده از رفاه و راحتی که در خارج از کشور بود چشم پوشی کنم و به کشور عزیزم ایران برگردم و به مردم این سرزمین خدمت کنم. البته بنده هم زمان به فعالیت های بین المللی خود نیز ادامه دادم و تعداد زیادی پایان نامه و مقاله با نام بنده در ژورنال های مختلف به چاپ رسیده است.
استاد اگر بخواهید عشق به وطن را برای ما و کسانی که نسل جدید هستند معنی کنید چگونه این واژه را توصیف می کنید؟ عشق ما به این مملکت بسیار زیاد است و چون رگ و ریشه ما در این مملکت شکل گرفته است، در این مملکت هم خواهیم مرد. چون عشق به این مملکت فراوان است و بسیار خوشحال هستم که در ایران هستم.
استاد از خانواده خود برای ما بگوید در چه سالی ازدواج کردید و تعداد فرزندانتان و اینکه هم اکنون مشغول به چه کاری هستند؟ بنده در سال 1359 ازدواج کردم. خانم بنده در بانک ملی ایران حسابدار بود و پدر ایشان جراح بود. بنده سه فرزند دارم یک پسر که در انگلستان دکتری زنان و مامایی گرفته است و دو دختر دارم که در ایران ازدواج کرده اند.
استاد اگر بخواهید به پشت سرتان نگاه کنید و این زندگی را در چند لحظه مرور کنید کدام لحظات است که برای شما لذت بخش تر بوده است؟ زمانی که به تدریس دانشجویان پزشکی عمومی و رزیدنت های جراحی ارتوپدی مشغول بودم بسیار لحظات لذت بخشی برای من بود و هم اکنون که در این بیمارستان یا بیمارستان های دیگر می روم و می بینم که کسانی که دانشجوی بنده بود هر کدام به جایگاهی رسیده اند و به دیدار بنده می آیند بسیار خوشحال می شوم و از اینکه عمر خود را در این راه سپری کردم و توانسته ام خدمت شایانی به کشور انجام دهم بسیار خرسندم.
وضعیت پزشکی را در ایران و جایگاه رشته خودتان در ایران را به چه شکلی می بینید؟ آیا کشور ما در رشته ارتوپدی به جایگاهی رسیده اند که بیماران ما دیگر نیازی به مراجعه به خارج از کشور نداشته باشند؟ بله در زمانی که بنده در انگلستان بودم تعداد زیادی بیمار از ایران به این کشور برای درمان بیماری های ارتوپدی مراجعه می کردند. اما جدیداً که به انگلستان رفتم از اساتید آنجا پرسیدم، گفتند: که مراجعه کنندگان از ایران بسیار کم شده است. بنده علاوه بر سمت هایی که گفتم کارشناس نظام پزشکی و کارشناس پزشکی قانونی هم هستم و شاهد این امر هستم که تعداد شکایات ارتوپدی به پزشکی قانونی بسیار کم شده است و مردم از پزشکان خود راضی هستند
بسیاری از پزشکان در ایران وقتی مدرک خود را می گیرند به فکر سفر به خارج از کشور و تحصیل و اقامت در آنجا هستند توصیه شما به این افراد چیست؟ این پزشکان جوان اگر بتوانند بعد از دریافت مدرک پزشکی عمومی از کشور در همین خاک در رشته تخصص ادامه تحصیل بدهند بسیار مناسب است چون در ایران افراد دلسوز زیادی جود دارد که بتوانند آنها را تربیت کنند و آنها با رسیدن به درجات بالاتر بتوانند جایگزین افرادی همچون بنده که دیگر پیر و مسن شده ایم بشوند و این راه را ادامه بدهند.
استاد از پدر و مادر خود و نقش آنها در انتخاب این رشته توسط شما برای ما بگویید؟ پدر و مادر بنده از اینکه من در رشته پزشکی قبول شدم بسیار خوشحال شدند و زمانی که وارد دانشگاه تهران شدم بیشتر خوشحال شدند که بنده در این دانشگاه استخدام شدم. زمانی هم که من به انگلستان رفته بودم و قصد داشتم که در آنجا بمانم پدر بنده به من نامه فرستاد که در آن نوشته شده بود که شما نان و نمک این مملکت را خورده اید و چه معنایی دارد که در کشور انگلستان بمانید و شما حتی اگر رئیس جمهور این کشور هم بشوید برای ما هیچ ارزشی ندارد و بنده به ایران برگشتم.

استاد از احساستون وقتی می بینید کسانی را که روزی دانشجو شما بودند و الآن به موفقیت رسیده اند و در حال خدمت به جامعه هستند بگویید؟ بسیار خوشحال می شوم چون کاری که ما چهل سال پیش شروع کردیم آنها در حال سپری کردن همان مسیر هستند باعث سر افرازی بنده می شوند.
زمانی که من دانشجو بودم ارتباطم با اساتیدم بسیار خوب بود و این احساس خوب در من از زمانی که استادیار و دانشیار و استاد تمام شدم وجود داشت و امیدوارم این حس نوع پرستی هم در تمام افراد وجود داشته باشد.
شما چند سالی در بیمارستان امام خمینی (ره) بودید و این بیمارستان با بقیه بیمارستان ها تفاوت هایی دارد از تجربه تان از حضور در این بیمارستان بگویید؟ البته قبل از آن هم در بیمارستان های مختلف تهران مثل دکتر شریعتی و بیمارستان انقلاب واقع در خیابان پاستور، بیمارستان حضرت رسول (ص)، بیمارستان امیر المومنین واقع در ستارخان و دانشکده پزشکی طالقانی و پس از آن به بیمارستان امام خمینی بوم. از 36 سال پیش که به بیمارستان امام خمینی(ره) آمدم، همیشه از ساعت 6 صبح در بیمارستان حاضر بودم خاطرم هست در یک روز برفی که تا زانو بنده برف آمده بود در حال آمدن به بیمارستان بود که متوجه شدم یک خانم باردار در میان برف ها شدم و چون دوره های زنان و زایمان را گذرانده بودم توانستم مادر و بچه را از مرگ نجات بدهم و خداوند را برای این شاکر هستم.
استاد چه آرزویی برای تمام کسانی که نیتشان خدمت به جامعه است دارید: امیدوارم با پشت گرمی و توسل به خداوند تمام کارهایشان را انجام بدهندکه قطع به یقین موفق خواهند شد. کارهایی که ما در این چهل سال انجام دادیم آنها هم انجام بدهند و خدمتی که ما به رشته ارتوپدی کردیم آنها نیز انجام دهند با مردم مهربان باشند و در همه امور خود نیز بتوانند به نحو احسن خدمات رسانی کنند.

گذشت عهد من و گفت هر چه بود گذشت/ به گریه گفتمش آری ولی چه زود گذشت.
بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید/ بهار رفت و تو رفتی و هرچه بود گذشت.
گذشته های پر امید، مرا دمی به حال خویشتن نه/ مگر برای من به جز غم و شکست ها چه داشتی.
مگر درون قلب صاف و پاک من چه کاشتی/ به جز هزار خار حسرت و فریب، گذشته ها هستن از امید بی نصیب.
از وقتی که به ما دادید سپاسگزارم.
من هم از زحمات شما تشکر می کنم.
ارسال به دوستان